حیات طیبه چیست ؟

در این‏که منظور از حیات طیبه (زندگى پاکیزه) در اینجا چیست؟ مفسران تفسیرهاى متعددى ذکر کرده‏اند، بعضى آن را به معنى روزى حلال، و بعضى به قناعت و رضا به داده الهى، بعضى به عبادت همراه با روزى حلال، بعضى به توفیق بر اطاعت فرمان الهى، تفسیر کرده‏اند. و بعضى هرگونه پاکیزگى از آلودگیها، ظلمها، خیانتها، عداوتها، اسارتها و ذلتها و طهارت و پاکیزگى و رفاه و آسایش را در مفهوم آن مندرج دانسته‏اند; ولى با توجه به جمله ولنجزینهم اجرهم که ناظر به پاداش آخرت است، بیشتر به نظر مى‏رسد که «حیات طیبه‏» اشاره به زندگى پاکیزه این دنیا باشد. در نهمین آیه از آیات مورد بحث، اعراض از یاد خدا و حالت غفلت و بى‏خبرى را سرچشمه «معیشت ضنک‏» (زندگى تنگ و سخت) مى‏شمرد و مى‏فرماید: «هر کس از یاد من روى گردان شود زندگى سخت و تنگى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مى‏کنیم.» (ومن اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا ونحشره یوم القیمة اعمى)  مى‏دانیم یاد خدا و توجه به اسماء و صفات والاى او که ذات پاکش منبع تمام کمالات، بلکه کمال کل فى الکل است، سبب پرورش فضائل اخلاقى در نهاد آدمى است; و او را روز به روز از نظر خلق و خوى به اسماء و صفات الهى نزدیکتر مى‏سازد، و این خلق و خوى او که سرچشمه اصلى اعمال صالح است، زندگى را براى او گسترده و آسان و پاک و پاکیزه مى‏کند; و بعکس، اعراض و روى گردانى از ذکر خدا، او را از این منبع نور، دور ساخته و به خلق و خوى ظلمانى شیاطین نزدیک مى‏کند; و همان، سبب معیشت ضنک مى‏شود و زندگى مرگبار در انتظار او مى‏باشد; و این یکى دیگر از آیات قرآنى است که با صراحت رابطه اخلاق و ایمان را با وضع زندگى فردى و اجتماعى انسانها آشکار مى‏سازد.  جمعى از مفسران یا ارباب لغت، «معیشت ضنک‏» را به زندگى و درآمدهاى حاصل از کسب حرام تفسیر کرده‏اند، چرا که چنین زندگى سرچشمه ناراحتیهاى فراوان است. و به گفته بعضى دیگر از مفسران، افراد بى‏ایمان معمولا داراى حرص شدید، و عطش مادى پایان‏ناپذیر و بیم از فناى نعمتها و غلبه بخل بر آنها و صفات نکوهیده دیگرى از این قبیل هستند که آنها را در جهنمى سوزان - على رغم امکانات گسترده مادى - فرو مى‏برد. نابینایى آنها در قیامت نیز نتیجه یا تجسمى از نابینایى آنها در دنیا است که چشم بر هم نهادند و راه حق و سعادت را ندیدند، و در ظلمات شهوات مادى فرو رفتند.

در دهمین آیه، به یکى از اثرات سوء عداوت و دشمنى و نزاع - که موجب فرو ریختن و ویران شدن پایه‏هاى وحدت و بر باد رفتن قوت و قدرت است - اشاره کرده، مى‏فرماید: «نزاع و کشمکش نکنید که سست مى‏شوید و قدرت و شوکت‏شما از میان مى‏رود» (ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم)

بدیهى است منازعات و اختلافات و کشمکشها همواره زاییده یک سلسله خلق و خوهاى رذیله و پست است; انحصار طلبى، خودخواهى، منفعت پرستى، خودبرتربینى، حرص و کینه و حسد و مانند اینها هر یک از سرچشمه‏هاى نزاع محسوب مى‏شود، و نتیجه آن فشل و سستى و بر باد رفتن عزت و شوکت است. جالب این که، قرآن در اینجا تعبیر به تذهب ریحکم مى‏کند. «ریح‏» در اصل به معنى «باد» است و بطور کنایه در «قدرت و قوت و غلبه‏» به کار مى‏رود، و شاید این معنى از آنجا به وجود آمده که وزیدن باد به پرچم قوم و ملتى، کنایه از قوت و قدرت و غلبه آنها است; بنابراین مفهوم جمله بالا چنین مى‏شود که اگر اختلاف کنید قدرت و قوت و عظمت‏شما از بین خواهد رفت. یا از این نظر که وزش بادهاى موافق سبب سرعت گرفتن کشتیها و رفتن به سوى مقصد بوده. نویسنده «التحقیق‏» مى‏گوید: در میان روح و ریح، رابطه‏اى است، روح به معنى جریان روحانى ماوراء ماده است، و ریح به معنى جریان در ماده است. در پاره‏اى از موارد، «ریح‏» به معنى رائحه و بوى خوش است، مانند: «انى لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون‏». (سوره یوسف، آیه‏94) بنابراین، ممکن است، معنى جمله این باشد که افراد و اقوام با نفوذ رائحه آنها در جهان پخش مى‏شود، ولى اگر اختلاف کنید، نفوذ خود را در جهان از دست‏خواهید داد. و به هر حال، سرچشمه اختلاف هر چه باشد (خودخواهى، سودپرستى، حسد، بخل، کینه‏توزى و غیر آن) تاثیر آن در زندگى انسانها و عقب‏افتادگى اجتماعى، غیر قابل انکار است; و از اینجا پیوند مسائل اخلاقى، و مسائل زندگى اجتماعى انسانها روشن مى‏شود.

نتیجه

از آیات بالا بخوبى استفاده مى‏شود که هر خلق و خوى برجسته انسانى علاوه بر جنبه‏هاى معنوى و اخروى، تاثیر عمیقى در زندگى مادى و دنیوى انسانها دارد; به همین دلیل، نباید تصور کرد که مسائل اخلاقى یک سلسله مسائل فردى و شخصى است، و چیزى جدا از زندگى اجتماعى انسانها است; بلکه بعکس، رابطه بسیار قوى و نزدیک با آن دارد، و هرگونه دگرگونى اجتماعى، بدون دگرگونى اخلاقى امکان‏پذیر نیست. به تعبیر دیگر، مردمى که مى‏خواهند در یک جامعه بزرگ، زندگى سعادتمندانه توام با مسالمت و همکارى نزدیک داشته باشند لااقل باید به آن حد از رشد اخلاقى برسند که حقایق مربوط به تفاوت انسانها را از نظر ساختمان فکرى، روحى و عاطفى درک کنند. چرا که انسانها در جهات مختلف با یکدیگر متفاوتند; به همین، دلیل هرگز نمى‏توان انتظار داشت که دیگران در همه چیز از ما پیروى کنند، بلکه باید در حفظ اصول مشترک کوشید، و اختلاف سلیقه‏ها و اندیشه‏ها را با گذشت و اغماض و سعه صدر و بلند نظرى و نرمى و بردبارى پذیرا شد. حتى دو نفر نمى‏توانند براى یک مدت طولانى همکارى نزدیک با همدیگر داشته باشند مگر این که از اصول اخلاقى - که یک نمونه‏اش در بالا آمد - برخوردار باشند. بدیهى است آمادگیهاى اخلاقى که براى هضم نقاط اختلاف و رسیدن به وحدت و قدرت و عظمت لازم است، چیزى نیست که با گفتگو به دست آید، بلکه نیازمند به تهذیب نفوس و تعلیم و تربیت کافى است که موجب رشد و تعالى در جهات اخلاقى گردد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد