نصایح پیامبر به قیس عاصم

نصایح پیامبر  به قیس عاصم

قیس بن عاصم که از اصحاب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است نقل کرده که روزى با گروهى از بنى تمیم  خدمت پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله شرفیاب شدم ، گفتم : یا رسول اللّه ! ما در صحرا زندگى مى کنیم و از حضور شما کمتر بهره مند مى گردیم ما را موعظه فرمایید. رسول اکرم نصایح سودمندى فرمود، و از آن جمله چنین فرمود:براى تو به ناچار همنشینى خواهد بود که هرگز از تو جدا نمى گردد؛ با تو دفن مى گردد در حالى که تو مرده اى و او زنده است . همنشین تو اگر شریف باشد تو را به دامان حوادث مى سپارد. آنگاه آن همنشین با تو محشور مى گردد و در رستاخیز با تو برانگیخته مى شود و تو مسؤ ول آن خواهى بود. پس دقت کن که همنشینى که انتخاب مى کنى نیک باشد؛ زیرا اگر او نیک باشد مایه انس تو خواهد بود و در غیر این صورت موجب وحشت تو مى گردد. آن همنشن ، کردار تو است .قیس بن عاصم عرض کرد که اندرزهاى شما به صورت اشعارى درآورده شود تا آن را حفظ و ذخیره کنم ، موجب افتخار ما باشد. رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله دستور فرمود کسى به دنبال حسان بن ثابت برود؛ ولى قبل از اینکه حسان بیاید قیس خودش که از سخنان رسول اکرم به هیجان آمده بود، نصایح رسول خدا را به صورت شعر درآورد و به حضرت عرضه داشت . اشعار این است :

تخیَّر خلیطا من فعالک اِنَّما

قرینُ اْلفتى فتى القبرِ ما کان یفعل

و لابدُّ بعد الموتِ من انْ تُعِدَّه

لیومٍ ینادى المرءُ فیهِ فَیقبلُ

فاِن کنتَ مشغولاً بشى ءٍ فلا تکن

بغیر الَّذى یرضى به اللّهُ تَشغُل

فل یصحب الانسان من بعد موتهِ

و من قبله الاّ الّذى کان یفعلُ

الا اِنَّما الانسانُ ضیفٌ لاَهلِهِ

یُقیمُ قلیلا فیهم ثُمَّ یرحَلُ

از کردار خویشین ، دوست براى خود برگزین که رفیق آدمى در گور (برزخ ) همان اعمال  او مى باشد.به ناچار باید همنشین خود را براى روز رستاخیز انتخاب کنى و آماده سازى .پس اگر به چیزى سرگرم مى شوى مراقب باشد که جز به آنچه خدا مى پسندد نباشد.زیرا آدمى پس از مرگ جز با کردار خویش قرین نمى گردد.همانا آدمى در خانواده خود مهمانى بیش نیست که اندکى در میان ایشان درنگ و سپس کوچ مى کند.

برای رسیدن به تکامل به چه چیزهایی نیاز داریم؟


‏استاد مطهرى (ره) مى گوید: از نظر قرآن انسان موجودى است برگزیده از طرف خداوند،‌ خلیفه و جانشین او در زمین،‌ نیمه ملکوتى و نیمه مادی، داراى فطرتى خود آشنا، آزاد مستقل امانتدارِ خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، وجودش از ضعف و ناتوانى آغاز مى شود و به سوى قوّت و کمال سیر مى کند وبالا مى رود اما جز در بارگاه الهى و جز با یاد او آرام نمى گیرد. ظرفیت علمى و عملى اش نامحدود است. از دیدگاه اسلام ارزش انسان به آن است که به هدف خلقت که قرب الهى است نائل گردد و این کمال انسان است و منظور از کمال، کمال روحى و نفسانى است چون روح اصل و مبناى هویت و شخصیت آدمى است. از نظر قرآن انسانى سعادت مند است که به این هدف دست یابد. سعادت در گرو کسب لذّت یا قدرت بیشتر و مانند این ها نیست. سعادت تنها در پیوند با خدا حاصل مى شود که در قرآن از آن به عبادت تعبیر شده است: «و ما خلقتُ الجن و الانس الا لیعبدون؛ جن و انس را نیافریدم جز آن که مرا بپرستند براى رسیدن به کمال نهایی،‌ ابزارهایى لازم است که عبارتند از: 1- معرفت خدا: کلید نیل به هدف نهایى معرفة الله است. بدون شناخت خداوند، تقرب به او امکان پذیر نیست و از این رو امام علی(ع) مى فرماید: اوّل الدّین معرفته؛ معرفت خدا سرآغاز تدین است 2- تقوا: براى دستیابى به مقام شکر و نیل به اجر عظیم و احاطه بر مسائل با روشن بینى خاص و کسب موفقیت، قرآن مجید تقوا را مطرح کرده که همة این موضوعات در قرب به پروردگار مؤثر است
3- عبادت: در حدیث قدسى آمده است: « هیچ بنده اى به عبادتى بهتر از واجبات به من نزدیک نشده است و او به وسیلة نوافل به من تقرب مى جوید تا جایى که او را دوست بدارم،‌ آنگاه گوش شنوا و دیدة بینا و دست تواناى او خواهم بود. اگر مرا بخواند پاسخش مى دهم و چنانچه چیزى از من بخواهد ارزانى اش مى دارم 4- ترک گناه: بزرگ ترین مانع رسیدن به کمالات،‌ گناه و هواى نفس است به طورى که امام صادق(ع) مى فرماید: «بین بنده و خدا هیچ پرده اى تاریک تر و ترسناک تر از نفس و هوى نیست و براى از بین بردن این دو وسیله اى مانند احتیاج به خدا و خشوع براى خدا و گرسنگى در روز و بیدارى در شب نیست حذر از پیروى نفس که در راه خدا مردم افکن تر از این غول بیابانى نیست امام صادق(ع) مى فرماید: از هواى نفس بپرهیزید همان طورى که از دشمنانتان مى پرهیزید. هیچ چیز دشمن تر براى مردان از پیروى هواهایشان و نتیجة زبان هایشان نیست بر این اساس،‌ دست یابى به کمال، ریاضت و مجاهده با نفس مى خواهد. بزرگان دین برای سیر و سلوک مواردی را پیشنهاد کرده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از: خودشناسی، آگاهی، تذکر، تفکر، تولی و تبری، علم به احکام، انتخاب رفیق صالح، پرهیز از گناه، توبه انجام واجبات انجام مستحبات و ترک مکروهات محاسبه و مراقبه، اخلاص، مجاهدت با نفس، نظم، غنیمت شمردن فرصت ها، خدمت به بندگان خدا، توکّل بر خدا، خوشرفتاری با مردم، زهد و قناعت در اسلام به پاره ای از عبادات و مستحبات بیشتر تأکید شده مانند قرائت قرآن، تهجد و شب زنده داری، انجام نوافل روزانه، راز و نیاز در دل شب، التزام به اوّل وقت در خواندن نمازهای واجب، همواره با وضو بودن، رعایت آداب و سنّت ها در عبادات، تعقیبات نماز، شرکت در نماز جمعه و جماعات، طولانی کردن قنوت و سجده های نماز، سه روز روزه در هر ماه، زیارت اولیا، توسل به امامان، صلة رحم، ذکر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد. در احادیث آمده است: خواندن چهار آیه از آخر سوره حشر که از آیه لو انزلنا هذا القرآن شروع شده و تا آخر سوره به پایان می رسد، هر روز صبح بسیار خوب است. بهتر است در سجده شکر خوانده شود. تداوم این عمل بسیار مجرب و مفید است. صد بار لا اله الا الله و هفتاد بار استغفار پس از نماز صبح بسیار مجرّب است در پایان یاد آور می شویم که برای شروع در مراتب بالاتر کمال، ابتدا سعی نماید در مراتب اولیه، راسخ تر شده و ثبات قدم بیابد و سپس برنامه معنوی زندگی خود را به تدریج آغاز کنید، ابتدا با برنامه های سبک تر و پائین تر و بعد از آن که راسخ شدید و ثبات قدم یافتید به مراتب بالاتر بپردازید و سعی نمایید خود را خسته ننماید. در روایات نیز آمده، گاهی قلب انسان رو می کند و گاهی پشت، اگر قلب رو کرد و آماده است، خود را در راه نوافل قرار داده و اگر پشت کرده و آماده نیست، به واجبات اکتفا کنید

سخنان شیخ حسن نصراله در مورد مرگ و شهادت

حقیقت و دستاورد «شهادت»، دستاوردی است که انسان پس از سیر و سلوک زیاد بدان دست می‌یابد. شهادت نقطه پایان مسیری طولانی در کسب معرفت، عشق، جهاد با نفس و عمل نیکو است. شهادت پایان این راه و نشان افتخاری الهی است که خدا آن را به برخی بندگان مخلص خود عطا می‌کند. امشب قصد دارم در مورد برخی مسائل معرفتی که در سخنان پیامبران بزرگ الهی آمده صحبت کنم. این موضوع توسط پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز مورد تاکید قرار گرفته است. برخی از این معارف و دانسته‌ها اموری هستند که ما اکنون آنها را احساس می‌کنیم و برای اثبات آنها نیازی به آیه و حدیث نیست. برخی از آنها نیز از طریق عقل و یا احساس قابل درک است. برخی دیگر اموری فوق‌طبیعی هستند که برای ما نه با عقل و نه با حواس قابل درک نیستند، بلکه پیامبران از طریق وحی ما را از این امور مطلع ساخته‌اند.   از ابتدا شروع می‌کنم. ما پیش از چشم گشودن به این جهان، وجود خارجی نداشتیم و این موضوع نیازی به برهان و دلیل نداشته و همه ما از آن مطلع هستیم. هنگامی که خدای عز و جل ما را آفرید، دیگر از عدم پا به عرصه وجود گذاشتیم. خداوند ما را با کرم و حکمت خود از عدم به وجود آورد. با «تولد» ما به عرصه وجود پا گذاشتیم. هر کدام از ما دو زندگی دارد. زندگی اول همان زندگی دنیوی است که با تولد آغاز و با مرگ خاتمه می‌یابد. زندگی دنیوی پایانی دارد که این پایان همان مرگ است. زندگی دوم، حیات پس از مرگ است که با مرگ آغاز می‌شود و پایانی ندارد، چرا که انسان خواه اهل بهشت باشد یا جهنم، در زندگی پس از مرگ، جاودانه می‌شود. بدین ترتیب زندگی دنیوی با تولد آغاز و زندگی اخروی با مرگ شروع می‌شود و مرگ به مفهوم «عدم» و «نابودی» نیست. زندگی ما در این دنیا، «عمر» ماست که از طرف خدا عطا شده و مرگ نیز در اختیار خداست و هیچکس قدرت تاثیر گذاشتن بر مرگ خود را ندارد. خداوند عز و جل می‌فرماید: «اینما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیدة» یا «کل نفس ذائقة الموت». پیامبران، اولیا، فرشتگان و انسان‌ها هیچ راه گریزی از مرگ ندارند: «کل من علیها فان. ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام». خداوند این دنیا را محل کار و فعالیت و بلای انسان قرار داده و آخرت را محل جزا و پاداش ابدی و جاودان خوانده است.  تفاوت اساسی این دنیا با جهان دیگر در این است که ما در این دنیا فرصت فعالیت و تصحیح اشتباهات خود، دیگران و جامعه را داریم. در این دنیا فرصت تصحیح تمامی اشتباهاتی که انسان مرتکب می‌شود، وجود دارد، ولی در آخرت هیچ فرصتی برای تصحیح اشتباه نیست. آخرت محل حساب و کتاب است. اینجاست که باید ارزش عمری که پشت سر می‌گذاریم را بدانیم. اسلام بر اهمیت زندگی و عمر انسان و عظمت آن تاکید زیادی کرده است.  هنگامی که ما جهان کنونی را ترک می‌کنیم و وارد جهانی می‌شویم که در آن هیچ راهی برای اصلاح، توبه یا تغییر وجود ندارد، به خدا متوسل می‌شویم تا حتی برای یک روز ما را به جهان بازگرداند تا بدین ترتیب فرصتی برای نیک‌رفتاری و اعمال صالح به دست آوریم تا توشه بیشتری اندوخته یا از بار گناه خود کم کنیم. امروز، ما هنوز در این دنیا هستیم و باید ارزش آن را بدانیم.  بهره بردن از نعمت‌های حلال خداوند در این جهان هیچ مانعی ندارد. ادیان الهی و به خصوص اسلام هیچ مانعی در راه بهره بردن از نعمت‌های الهی در این جهان ندارند. خداوند تبارک و تعالی نعمت‌های زیادی را در این جهان در اختیار ما گذاشته و ما را از امور بسیاری نیز منع کرده و این فرصت را به ما داده تا از نعمت‌های دنیا استفاده کنیم، ولی اصل در این دنیا بهره‌ بردن نیست؛ بلکه این جهان محل کار و اندوختن برای آخرت است. این آخرت است که محل واقعی آرامش، سعادت و صلح است. حتی نعمت‌های این جهان فانی، آلوده به دشواری و سختی است و انسان به آسانی آنها را به دست نیاورده و به راحتی نیز از دست نمی‌دهد. در جهان آخرت این تنها «عمل» است که پاداش و جزا دارد و روابط و وابستگی‌های انسان هیچ نفعی به حال او ندارد. این ایمان و عمل صالح است که برایمان در جهان آخرت مفید است.  پیامبر اسلام (ص) فرموده شما سه برادر در این جهان دارید که دو برادر شما را در آستانه قبر رها می‌کنند و سومی با شما همراه خواهد شد. مال و اموال، دوستان و خویشاوندان دو برادری هستند که ما را در آستانه قبر تنها رها می‌کنند. سوم، برادریست که هر کجا برویم با ما است و آن چیزی نیست جز عمل ما، خواه عمل خیر باشد یا شر.  مزیت اسلام این است که به شما اجازه داده تا دست به عملی بزنید که حتی پس از مرگ نتایج و دستاوردهای آن اعم از اعمال خیر یا شر نصیب شما بشود.  پیامبر اسلام (ص) می‌فرمایند سه عمل هستند که حتی پس از مرگ نتایج آن با ما خواهند بود. صدقه جاری به مانند ساخت مسجدی که حتی پس از مرگ ما، مردم در آن نماز می‌گزارند. دوم علمی که هنوز جاری باشد به مانند کتاب‌ها یا تحقیقاتی که فرد پس از مرگ خود بر جای گذاشته و راهگشای دیگری در زندگی می‌شود. سوم، فرزند صالحی است که برای فرد دعا می‌کند. فرزند صالح یک ثروت برای پدر و مادر پس از مرگ آنها است.  انسان هنگامی که بداند چه چیزی در جهان آخرت در انتظار اوست و هنگامی که درک کند که مرگ در انتظار او است، بها و ارزش این زندگی، جوانی و عمر را در می‌یابد تا نهایت بهره را از آن ببرد.  انسان در این جهان مراحل مختلفی را طی می‌کند. از کودکی تا نوجوانی، جوانی، میان‌سالی و کهن‌سالی. اسلام و دیگر ادیان الهی بر مرحله جوانی تاکید زیادی دارند. برخی از جوانان تحت تاثیر تفکرات غربی گمان می‌کنند که مرحله جوانی، زمانی برای شهوت و بهره‌برداری دنیوی است. من پیش از این گفتم که اسلام هیچ مانعی در بهره بردن از نعمت‌های حلال خداوند ندارد، ولی مرحله جوانی مهم‌ترین مرحله برای اندوختن و بنا نهادن آینده است. در مرحله جوانی اراده و عزم، سلامت بدنی و فکر باز وجود دارد و هم و غم یک جوان کم است. این امور انرژی تولید می‌کنند که در نتیجه آن جوان را قادر به دستیابی به موفقیت‌هایی می‌کند که یک فرد کهن‌سال از آنها عاجز است. به همین دلیل اسلام بر دوره جوانی تاکید زیادی دارد. علم‌اندوزی، عبادت و عمل صالح در جوانی بسیار بیشتر از دوره کهن‌سالی ممکن است. پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده‌اند فضیلت جوان صالحی که عبادت پیشه می‌کند بر فرد کهنسالی که در جوانی عبادت نکرده و اکنون اقدام نموده است، مثل فضیلت پیامبران بر انسان‌های عادی است.  حتی در موضوع جهاد فی سبیل الله ما شاهد هستیم که به شکل طبیعی این جوانان هستند که پیشقدم می‌شوند. اکثر آنهایی که موفق به کسب درجه شهادت می‌شوند از جوانان هستند چرا که جهاد راه رسیدن به شهادت است.  اسلام ارزش زیادی برای عمل صالح قائل است. گفته می‌شود که اگر شما مشغول کاشت درختی هستید و ملک‌الموت به سراغ شما می‌آید، باید کار خود را به اتمام برسانید و این همان مفهوم «زندگی» در اسلام است. بدین ترتیب عمل صالح منوط به مرحله خاصی در زندگی نیست.  اسلام به ما یاد نداده که برای پایان دنیا و مرگ خود دعا کنیم بلکه ما یاد گرفتیم برای طولانی شدن عمر خود دست به دعا برداریم، عمری که در آن عمل خیر و نزدیکی به خداوند باشد. پیامبر اسلام می‌فرماید هنگامی که با مشکلی مواجه می‌شوید نباید از خدا مرگ خود را طلب کنید بلکه باید خیر خود را بخواهید. اگر این خیر در ادامه راه باشد یا در مرگ. انسان مومن در مفهوم دین، خواستار خیر است نه مرگ. اگر دنیای ما دنیای گناه باشد، مرگ ما را نجات داده و از عذاب ما در جهان آخرت می‌کاهد. خداوند تعالی می‌داند که جهان برای ما خیر دارد یا شر و ما همواره از خدا خیر خود را می‌خواهیم.  ما اکنون با پدیده‌های نوینی از قبیل افزایش خودکشی مواجه هستیم که در اسلام تحریم شده است. برخی گمان می‌کنند اگر دچار مشکل یا مریضی خاصی شده‌اند می‌توانند با از بین بردن خود، درد و رنج را از میان بردارند و این موضوع صحیح نیست. چنین گزینه‌ای در واقع فرد را به عذاب ابدی منتقل می‌کند. آنچه که در این جهان از عذاب و رنج با آن روبرو می‌شویم در مقایسه با رنج و عذاب جهنم بسیار کم و اندک است.

امام کاظم (ع) شنید که مردی از خدا تقاضای مرگ می‌کند. به او فرمود: آیا قرابت و نزدیکی میان تو و خدا وجود دارد که مطمئن هستی پس از مرگ وارد بهشت می‌شوی؟ گفت خیر. از او پرسیدند آیا حسنات و اعمال نیک تو از رفتارهای ناپسند و شر بیشتر است؟ بار دیگر پاسخ داد خیر. فرمودند پس بدین ترتیب تو خواستار عذاب و هلاک ابدی هستی. تو باید از خدا طول عمر درخواست کنی تا بر اعمال نیک خود بیافزایی تا اگر با مرگ مواجه شدی از مجازات خدا در امان بوده و وارد بهشت شوی. عمر انسان در اسلام بسیار ارزشمند است و به همین دلیل خودکشی یا قتل دیگری حرمت زیادی دارد. قتل نفس پس از شرک به خدا در مرتبه دوم گناهان قرار دارد.  مرگ در حقیقت پایان زندگی ماست ولی در معارف دینی، مرگ به دو نوع تقسیم شده است. مرگی محتوم که مشیت الهی است و ملک‌الموت در همان ساعت و ثانیه مقرر به سراغ ما آمده تا ما را از این جهان ببرد. مرگ دیگر، اجل معلق است. در این مرگ، خداوند زمان دقیق آن را مشخص کرده ولی در صورت دست زدن به رفتارهای خاصی، این مرگ را به تعویق می‌اندازد. پیامبران و اولیا به ما رفتارهایی که باعث طول عمر ما می‌شود را متذکر شده‌اند. برخی از این رفتارها را می‌توان به شکل خلاصه ذکر کرد. از آن جمله نیکی به پدر و مادر و اطاعت از آنهاست. در مقابل بی‌احترامی به پدر و مادر از عمر انسان می‌کاهد. احسان و نیکی به خانواده، دیگر راه طول عمر است. صله رحم، نیکی کردن به دیگران، صدقه دادن، سرپرستی از ایتام، برطرف کردن نیاز افراد محتاج، تداوم طهارت و با وضو بودن، دعا برای طول عمر و ... از راه‌های مختلف طولانی شدن عمر است. احادیث زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد شخصی به خاطر اعمال نیک و پسندیده با طول عمر و به تعویق افتادن مرگ خود مواجه شده است. از نعمت‌های خداوند به ما این است که ما را از زمان مرگ خود مطلع نکرده است. بسیاری از مردم ممکن است بپرسند چرا. مرگ از امور محتوم است که ما از زمان آن آگاه نیستیم. احادیث زیادی نیز در این زمینه وجود دارد. فرض کنیم ما بدانیم که یک سال دیگر با مرگ مواجه خواهیم شد. در این صورت دیگر نمی‌توانیم به راحتی زندگی کنیم و تمام لحظاتمان در ترس و نگرانی و اضطراب سپری می‌شود. طبیعی است که این احتمال نیز وجود دارد که ما در این یک سال دست به اعمال نیک زیادی بزنیم ولی هیچ اطمینانی به ظرفیت افراد نیست. به همین دلیل خداوند به خاطر رحمتی که به ما دارد، ما را از زمان مرگ خود آگاه نمی‌کند. بسیاری پزشکان هستند که به بیمار اطلاع می‌دهند مثلا شش ماه دیگر بیشتر زنده نیست. این شش ماه چگونه می‌گذرد؟ همه اطرافیان او در سختی و اضطراب و نگرانی زندگی می‌کنند. در مقابل اگر به عنوان مثال شخصی بداند که پنجاه سال دیگر می‌میرد. بر اساس طبیعت انسان، وی بر این گمان خواهد بود که زمان زیادی در اختیار دارد و به همین دلیل وقت خود را تلف کرده و مرتکب گناهان زیادی می‌شود و می‌گوید من مثلا در ده سال آخر توبه کرده و دست به اعمال خیر می‌زنم. به همین دلیل زمان مرگ ما مبهم و پنهان است. پیامبران همواره می‌گویند مشخص نیست که ما تا چه زمانی زنده هستیم و هر لحظه احتمال مرگ ما وجود دارد. بدین ترتیب زندگی ما همواره در میان خوف و رجا قرار دارد. و این باعث می‌شود تا ما همواره برای اعمال نیک تلاش کنیم و کار امروز خود را به فردا موکول نکنیم. این موضوع باعث ایجاد توازن در زندگی ما می‌شود. به همین دلیل همواره به ما تاکید شده که مرگ را فراموش نکنیم. انسانی که همواره مرگ را در نظر داشته باشد، متوجه عمر و لحظات خود است، دچار غرور نمی‌شود، آگاه است که هیچ چیز در این دنیا وجود ندارد مگر اینکه در آخرت نتیجه آن را می‌بیند. به یاد داشتن مرگ، قلب انسان را زنده نگاه می‌دارد. یاد مرگ است که ما را به آن وا می‌دارد تا ارزش زندگی و فرصت‌های خود را بدانیم. پس از آن به مرگ می‌رسیم که هیچکس از زمان آن خبر ندارد. هیچ گریزی از مرگ نیست و ما هیچ اطلاعی از مرگ نداریم. ما نمی‌دانیم فردی که می‌میرد به کجا رفته و چه سرنوشتی در انتظار اوست. در اینجا است که عقل و حواس ما متوقف می‌شود. پیامبران و انبیاء هستند که می‌توانند سرنوشت ما را پس از مرگ اطلاع دهند. اصل مرگ که هر کدام از ما آن را تجربه خواهیم کرد، به مفهوم نابودی نیست بلکه انتقال از یک جهان به جهان دیگر است. انتقال از بدن فانی به بدن شفاف و جاودان. مرگ، دروازه و پل است.مرگ چهره‌های مختلفی دارد. برخی در بستر می‌میرند. دیگری در حادثه یا قتل یا مریضی جهان را ترک می‌کند. برخی نیز سهم خاصی از مرگ دارند که «شهادت» نام دارد. اگر قرار است کسی بمیرد، پس باید بهترین شکل آن را انتخاب کند. انسان در تمام امور دنیا به دنبال «بهترین»‌ است. بهترین غذا، همسر، منزل و .... پس چه بهتر که بهترین مرگ را نیز طلب کنیم.

پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: «بهترین مرگ، شهادت است».

در جریان مرگ اتفاقی می‌افتد. فرشته‌ها روح انسان را از بدن او جدا می‌کنند. تفاصیل و جزئیات زیادی در مورد چگونگی این جدایی وجود دارد. برخی می‌گویند روح از دهان خارج می‌شود. دیگری می‌گوید روح انسان از سر او خارج می‌شود یا به آهستگی خارج می‌شود. در جریان مرگ، انسان دچار «سکرات مرگ»‌ می‌شود. هر اندازه از این مرحله سخن بگوییم قادر به بیان درد و رنج این مرحله نیستیم.  هنگامی که فردی به نزد دندانپزشک می‌رود تا مورد مداوا قرار بگیرد، یکی از اقدامات دکتر، کشیدن عصب دندان آسیب دیده است. اگر پزشک بدون بی‌حس کردن موضع، اقدام به کشیدن عصب کند، چه رخ می‌دهد؟ درد و رنجی که در تمام بدن ایجاد می‌شود، نتیجه سلب روح از یک عصب کوچک است. پس سلب روح از تمامی زوایا و سلول‌ها و اعصاب و جوارح انسان چگونه خواهد بود؟! تصور کنید که این درد تا چه حد می‌تواند بزرگ باشد.  امیرالمومنین علی (ع) می‌فرماید: «سکرات مرگ از هزار ضربه شمشیر بر فرق سر دردناک‌تر است».  طبیعی است که ما قادر به هیچ عملکردی در این مورد نیستیم. پس چه می‌توان کرد تا از درد و رنج مرگ بکاهیم؟ این تنها حسنات و اعمال نیک است که می‌تواند از این درد بکاهد و این اولیاءالله هستند که مرگی آسوده و راحت دارند. هر اندازه از تقوی و عمل صالح و نیک به دور باشیم، جدا شدن روح از بدن برایمان سخت‌تر خواهد بود. مرحله بعد از جدایی روح از بدن، دفن بدن در خاک است. دوستان و نزدیکان بدن ما را در قبر گذاشته و تنها رها می‌کنند و به خانه می روند. طبیعتاً سخنان زیادی در مورد این مرحله وجود دارد. پیامبر اسلام فرموده است: «قبر انسان یا بخشی از بهشت او در جهان آخرت یا سهمیه او از عذاب جهنم است».  این روز حشر و قیامت است که ما در برابر خداوند قرار می‌گیریم و هر عمل کوچک ما مورد بازخواست و بررسی قرار می‌گیرد. آنجا است که آسمان و زمین و مخلوقات و اعضای بدن ما گواهی می‌دهند و دو راه بهشت و جهنم در پیش روی ما قرار می‌گیرد.

اگر ما این آگاهی و ایمان و دانش را داشته باشیم، باید آماده مرگ باشیم و از آنجایی که راه گریزی از آن نیست باید به دنبال بهترین راه مرگ و انتقال آسان روح از بدن باشیم.

اگر چنین آگاهی داشته باشیم، خواستار شهادت می‌شویم چرا که شهادت بهترین نوع مرگ بوده و نه تنها سکرات مرگ را کاهش می‌دهد بلکه آن را به طور کل از بین می‌برد.

«شهید» انتقالی آسان و آرام از این جهان به جهان دیگر دارد. جهان پس از مرگ نیز برای شهید تفاوت دارد.

خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون».

پیامبر فرموده است: «تمامی گناهان شهید در لحظه شهادت بخشوده می‌شود». این تنها قرض، بدهی و حق‌الناس است که بخشوده نمی‌شود و جوانان باید متوجه این موضوع باشند.

پیامبر اکرم (ص) در جای دیگری می‌فرمایند: «اگر در آخرت از اهالی جهنم سوال شود که آیا مایل به بازگشت به جهان هستید یا خیر، همگی آنها تمایل نشان می‌دهند چون می خواهند به جهان برگردند و رفتارشان را اصلاح کنند. اهالی بهشت اما هیچ تمایلی به بازگشت به جهان ندارند، به جز شهداء. آنها خواستار بازگشت به جهان می‌شوند تا بار دیگر به شهادت رسیده و لذت آن را تجربه کنند».

آنها در روز حشر از هرگونه پاسخی معاف هستند و بدون هیچ حساب و کتابی وارد بهشت می‌شوند. مردم همه در صحرای محشر و قیامت در انتظارند و این تنها مجاهدان فی سبیل‌الله و شهدا هستند که با دعوت مستقیم خدا و نه فرشتگان، بدون هیچ مانعی وارد بهشت می شوند.

شهدا همچنین جزو شفاعت‌کنندگان در روز قیامت هستند. پیامبر اسلام فرموده است: «سه دسته از مردم روز قیامت شفاعت می‌کنند. پیامبران، علما و شهدا». اگر این آگاهی را داشته باشیم، طبیعی است که خواستار شهادت می‌شویم. طلب شهادت کردن به مفهوم بی‌ارزش قلمداد کردن دنیا یا «فرهنگ مرگ» نیست بلکه شهادت و طلب آن به معنی تلاش برای زندگی ابدی است. با شهادت زندگی افراد نزدیک به خود را می‌سازیم. با شهادت زندگی ابدی خود را می‌سازیم. آیا تاکنون خانواده‌هایی را دیده‌اید که از یاد خدا غافل بودند و با شهادت یکی از فرزندان خود، تغییر مسیر داده‌اند؟! شهادت ما در واقع ساخت و بنای زندگی ابدی و دائمی است و این همان معرفت و آگاهی بود که نزد امام حسین و اصحاب او وجود داشت. آنها می‌دانستند که اگر امروز نمیرند، فردا با مرگ مواجه خواهند شد. اگر هیچ گریزی از مرگ نیست، پس چه بهتر که بهترین و شرافتمندانه‌ترین راه مرگ را انتخاب کنند. مرگی در رکاب فرزند رسول خدا. آنهایی که در کربلا پایدار بودند، چنین یقین و ایمان و بصیرتی داشتند. آنها از غافلان و جاهلان نبودند. این گروه مقابل امام حسین بود که جهان آخرت و زندگی ابدی خود را فدای چند روز زندگی دنیوی کرد. آنها حتی پس از شهادت امام حسین (ع) زندگی دنیوی خوبی نیز نداشتند. بدین ترتیب کسانی که از زندگی اخروی خود به خاطر دنیا چشم‌پوشی می‌کنند، دنیای خود را نیز از دست می‌دهند. برخی از ما ممکن است گمان کنیم، اصحاب حسین در شب عاشورا به خاطر ترک دنیا مشغول اشک ریختن بودند در حالیکه آنها شاد بودند. در اینجا است که می‌توانیم مفهوم خنده و شادی «شهادت‌طلبان» را درک کنیم. مرگ در واقع انتقال از جهان فانی به جهانی ابدی است. به همین دلیل است که مشاهده می‌کنیم امام حسین (ع) در ظهر عاشورا و هنگامی که سر و دست‌ها قطع می‌شدند به اصحاب خود گفتند: «صبر پیشه کنید. مرگ چیزی نیست جز انتقال از این جهان به نعمت و بهشت جاودان».

اگر به شما پنجره‌ای نشان دهند که از آنجا به بهشت جاودان و نعمت الهی وارد می‌شوید چه خواهید کرد. با اشتیاق، ایمان، علاقه و عشق به سمت آن خواهید رفت. این همان فرهنگ عاشورا است که همواره در میان ما وجود دارد. جوانان ما به مانند هر نظامی دیگری لباس بر تن کرده و سلاح در دست می‌گیرند ولی نکته متفاوت آنها در عقل، یقین، باور و قلب آنها است. آنها از آنجایی که می‌دانند چه چیزی در انتظار آنها است، با عشق و استواری به سمت شهادت و مرگ گام بر‌می‌دارند. ما هنوز این فرهنگ را حفظ کرده‌ایم. تا زمانی که این فرهنگ را داریم، خواستار شهادت هستیم. ما در حزب‌الله عاشق شهادت هستیم و هیچ ظالم و عصیان‌گری را یارای مقاومت در برابر ما نیست. تا زمانی که خواستار و عاشق شهادت هستیم و این فرهنگ را حفظ می‌کنیم، حسین را تنها در صحرای کربلا رها نمی‌کنیم و ندای او را بدون پاسخ نخواهیم گذاشت. از آنجایی که عاشق حسین و فرهنگ شهادت هستیم، ندای او را هر روز پاسخ می‌دهیم و فریاد می‌کشیم که «لبیک یا حسین».