معنانی اذان و اقامه (قسمت دوم )

معنای اللّه اکبر

راوی حضرت حسین بن علی علیه‏السلام است: «قال کُنّا جُلُوسا فی المسجد إذا صَعد المؤذن المنارة»؛ امام حسین علیه‏السلام گفت: در مسجد نشسته بودیم، که مؤذن بالای مناره رفت وگفت: اللّه اکبر اللّه اکبر. امیرالمؤمنین گریست وما هم با گریه‏اش گریستیم، وقتی مؤذن از اذان فارغ شد، حضرت فرمود: آیا می‏دانید مؤذن چه می‏گوید؟ گفتیم: خدا وپیامبر ووصیّش عالم‏ترند. حضرت فرمود: اگر می‏دانستید، کمتر می‏خندیدید وبیشتر می‏گریستید. بعد فرمود: اللّه اکبر دارای معانی بسیار است وفرمود: الرابع: «اللّه اکبر عَلی مَعنی حِلمِه وکَرَمه، یَحلُمُ کَانَّه لایَعْلَم، ویَصْفح کَانّه لا یَری، ویستُرُ کَانَّه لا یُعصی، لا یعجّل بالعقوبة کرما وصفحا وحلما»؛ کبریایی در این معانی است، چهارمین معنای اللّه اکبر به معنای حلم وکرم حضرت حق است، چنان حلم می‏کند که گویی نافرمانی خلق را نمی‏داند؛ اَکبَر در حِلْم، وچنان گذشت می‏کند که گویی معصیتشان را نمی‏بیند؛ اکبر در عَفْو، وچنان گناه را ندیده می‏گیرد که گویی گناه یا گناه کاری نمی‏بیند؛ اکبر در کَرَم، از روی کرم وبزرگواری واز روی گذشت ونادیده گرفتن گناه واز روی حلم وبردباری، تعجیل در کیفر نمی‏کند. این است معنای «واِذا مَرّوا بِاللَّغوِمَرُّوا کِراما»؛ بندگان رحمان کسانی هستند که وقتی به عمل لَغوی می‏گذرند با بزرگواری، در عین بیزاری عبور می‏کنند. که بنده را سزاست که متخلق به خلق اللّه شود. تا با حلم وبزرگواری وجوانمردی ربّانی از کنار گناه بگذرد و گناه‏کار ازین بزرگواری سخت شرمنده است که می‏بیند ومی‏پوشد ودیدن این کرم در بازگشت وتوبه سخت مؤثر است.

اذان وحدت

اللّه اکبر: باید مؤذّن در حین کثرت به وحدت برسد وقطره‏وار به دریای وحدت واصل شود، همچو امواج که از دریا خیزد و با وی در آمیزد واز دریا ناگزیر است. (حضرت استادم جناب حسن‏زاده آملی روحی فداه). حیرت عرفانی: وبا این معرفت به حیرت بنشیند. قال رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «لااُحْصی‏ثَناءً عَلَیْک، انت کما اثنیتَ علی نَفسِک»؛ یعنی

ما نتوانیم حق حمد توگفتن    با همه کرّوبیان عالم بالا

در حالی که سرّش گویای «اللّهم زِدنی فیک تحیّرا»؛ یعنی می‏گفت: اِلهی معرفتم را چنان فزون فرما که آن کثرت معرفت به وجوه ونِسبِ اَسمایی به حیرت عرفانی برسد. اشهد ان لا اله الا اللّه: که مؤذن از کثرت رسته و به وحدت رسیده و به شهود می‏بیند وگواهی می‏دهد که در کلّ وجود یک خدای (یکتای همه) بیش نیست:  «فالعالَمُ صُورَةُ الحقّ وهُو روح العالَم المُدبِّرُ لَهُ»؛ یعنی که جهان صورت است ومعنی یار    لَیسَ فی الدار غیرهُ دیّار قال اللّه: «وَلِلّهِ المشرِقُ والمَغْرِب فَاَیْنَما تُوَلّوُا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ اِنَّ اللّهَ واسعٌ علیمٌ» ؛  یعنی شرق وغرب همه عالم شئون اللّه‏اند و اوست هوالظاهر والباطن.  پس به ظاهر وجود سفر کنی یا به باطن، همانجا ذات وصفات حق در تجلّی است وهمه اشیای عالم مظاهر صفاتند وصفات، مظاهر حضرت ذات. پس به هر جا روکنی، حتی وجود خودت، همه جا وجه اللّه است: «کل وجود تحت تدبیر روح مدبّر کلّ است». ذرّه ذرّه وجود و روح وسرّم گواه وحدت تدبیر حق است.  «فلا تجعلوا للّه أندادا وأنتم تعلمون»؛ یعنی وقتی اللّه روح مدبّر کل است وربُّ العالمین، پس قرار ندهید برایش شریکی، در حالی که شما آگاه به تدبیر صنع هستید.

تذکر مجدّد

أشهد أن محمّدا رسول اللّه؛ یعنی با معرفت وطهارت وبندگی یافتم وشهادت می‏دهم که محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرستاده خداست برای هدایت وتکمیل بندگان. اشهد انّ علیا ولیّ اللّه؛ یعنی با دستورات مکرّر و اکید رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و نصّ قرآن و کشف، دانسته شهادت می‏دهم که علی علیه‏السلام بعد از رسول اللّه ولایت مطلقه بر خلق دارد و صاحب اختیار وامام بلافصل است: «یا أیّها الذین آمنوا أَطیعوا اللّه وأطیعوا الرسول وأولی الأمرِ مِنکم» ؛ یعنی ای کسانی که ایمان آوردید، فرمان خدا را اطاعت کنید ورسول خدا وصاحب اختیاران خود را. «واطیعوا الرسول»؛ اطاعت پیامبر کنید که آیینه صفات واَسمای حق است و ولی اللّه مطلق وعارف باللّه و واسطه غیب و شهادت وآن چه گویند وکنند، در پرتوعصمت است: «وما ینطق عَنِ الهَوی اِنْ هُواِلاّ وَحْیُ یُوحی»، همه وحی است. وآن چه از آب حیات دهند، کوثر است و از کانال سرّشان که مُطَهَّرند ونصیب کسی نیست جز مُطَهّرون. و «أولی الأمر منکم» که: «إنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجسَ أهْلَ البَیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطهیرا» هستند، و ایشان را حق ولایت تصرف حقانی در وجود انسان است و فاتح قلوب:  نه مسلّط بر جسم‏ها: «فَذَکِّرْ إنَّما أنْتَ مُذَکِّر لَسْتَ علیهم بِمُصَیْطِر»؛ ای پیامبر، توحید وقیامت را به مردم تذکّر ده ومجبورشان بر پذیرش مکن که توتسلّط اجباری نداری، جبّاران مسلّط بر جسم‏اند وتو و پیامبران دیگر واولیای حق، فاتح قلوب باذنِ اللّه‏اید:  حق الیقین: هوشهود الحق حقیقة فی مقامِ عَیْنِ الجَمع الاَحدیّة.

اذان واِقامه

أشهد أنّ فاطمة بنت رسولِ اللّهِ عصمةُ اللّهِ الکُبری

استاد بزرگوارمان علاّمه حسن‏زاده آملی ـ روحی فداه ـ در کتاب فریدشان فَصُّ حِکمةٍ عِصمَتیّة فی کلمةٍ فاطمیّة، (این کتاب به عربی نوشته شده وترجمه گردیده) فرماید: حقیقت عصمت عبارت از قوّه نوری ملکوتی است که صاحبش را از همه پلیدی‏ها و رذایل نفسانی وگناه وسهوونسیان نگاه می‏دارد، وکسی که دارای عصمت است، در گرفتن وحی و الهامات سُبُّوحی، از لغزش وخطا محفوظ است ودر همه شؤون عبادی وخَلقی وخُلقی وروحانی وغیره در تمام عمر مَصون از خطاست «وآتَیناهُ الحُکمَ صَبیّا»؛ یعنی به یحیی پیامبر نیز در کودکی معارف حقیقیّه را عنایت کردیم وبعد از بیان شهودی که حضرت فاطمه دختر رسول‏اللّه علیهما‏السلام بدون شکّ وریب، دارای مقام عصمت است وعلمای بزرگ، مانند جناب مفید ومرتضی رحمهما‏الله وغیر ایشان، با استدلال به آیات وروایات تنصیص وتأکید کرده‏اند به عصمت حضرت فاطمه علیها‏السلام . باز استاد فرمایند: بدان که عترت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم که فاطمه از ایشان است همه معصومند، چنان که حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام در نهج‏البلاغه تصریح فرموده: (در خطاب به مردم) چگونه سرگردانید، در حالی که عترت پیامبرتان بین شما هستند وایشان زمامداران حقّند وپیشوایان دین وزبان‏های صدق، پس ایشان را به نیکوترین مراتب ومنازل قرآن فرود آورید (که ایشان دریای معارف قرآنند) وشما ای مردم، همچوتشنگان بی‏تاب به این دریای آب حیات وارد شوید. وبعد استاد فرمایند: ابن ابی الحدید معتزلی (شارح نهج‏البلاغه) به حقیقت سخن گفته که «عترت را به نیکوترین منازل قرآن فرود آورید». در این سخن سرّی عظیم نهفته است: که عترت را در عظمت وحرمت و فرمان‏برداری واطاعت همانند قرآن بدانند، (چون عترت به اِتّحاد عقل وعاقل ومعقول خود، قرآن ناطقند: «ومایَنْطِقُ عَنِ الْهَوی اِنْ هُواِلاّ وَحیٌ یُوحی».  وابن ابی الحدید گوید: این سخن مُشعِر به این است که: عترت معصومند، واگر گویند:  سخن اصحابتان چگونه است؟ گویم: ابومحمد متویه در کتاب کفایه گوید که، علیّ علیه‏السلام حتما معصوم است وروایات صحیح وقطعی، آشکارا دلیل بر عصمت باطنی حضرت است واین عصمت باطنی مخصوص اوست نه صحابه دیگر (جای دقّت وتفکّر است). جناب استاد پس از این بیانات موجز و رسا، فرمایند: وقتی دانستی که بقیه سرّ نبوت وعقیله رسالت و ودیعه مصطفی وهمسر ولیّ اللّه وکلمه تامّه الهی، فاطمه علیها‏السلام دارای مقام عصمت است، مانعی ندارد که در فصول اذان واقامه شهادت دهی به عصمت حضرت ومثلاً بگویی: (أشهَدُ أنَّ فاطمةَ بنتَ رسولِ الله عِصْمَةُ اللّهِ الکُبری) ومثل آن: (أشْهَدُ أنَّ فاطمةَ الزهراء سیِّدتُنا وعصمةُ اللّهِ الکُبری).

تذکر: خود جناب استاد این جمله شهادت را در اذان واقامه بعد از أشهد أنّ علیا ولیّ اللّه می‏گفتند: شاگرد حضرت استاد عرض می‏کند: مقام عصمت حضرت فاطمه علیها‏السلام اعتقاد قلبی تمام اعاظم علمای شیعه وعدّه زیادی از کبار اهل سنّت است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد