حیّ علی الصلوة
هروقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته بمویی است هوشدار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
1 ـ «إنْ کُلُّ مَن فی السمواتِ والارضِ إلاّ آتی الرحمنِ عَبدا». اینک که همه آسمانیها وزمینیها بندهاند وتوهم مستثنا از آنها نیستی، بلکه برتر از همه هستی که انسانی؛ یعنی نزدیکتر از همه به معبود، پس از این قافله عقب نمانی: حیّ علی الصلوة، حیف است که همه مسبّح باشند وتوغافل.
2 ـ و فی الفقیه قال النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم : «ما مِن صلوة یَحْضُر وقتها الاّ نادی ملک بَین یَدی الناس: أیها الناس، قومُوا إلی نیرانکم التی أوْقَدْتُمُوها علی ظهورکم، فاطفئوها بصلاتکم»؛ پیامبر فرمود: نیست نمازی که وقت آن برسد، مگر این که، فرشتهای در جلومردم ندا دهد: ای مردم، آتشی را که در این جهنم دنیا افروختید وبر پشت خود حمل میکنید، برخیزید وبا دریای رحمت حق (نمازتان)، خاموشش کنید؛ حی علی الصلاة.
3 ـ واگر در فطرت، انسان پاک است، چون روح منفوخ حق است: «فطرت اللّه التی فطر الناس علیها»، پس گرد وچرک گناه را در آب رحمت نماز شُستن لازم است، پس حیّ علی الصلوة وقال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم : «إنّما مَثل الصلاة فیکم، کَمَثَلِ السریّ (هوالنهر) علی باب أحدکم یخرج إلیه فی الیوم واللیلة، یَغتَسل منه خمس مرّات، فَلَمْ یبقَ الدَّرَن علی الغَسل خمس مرّات، ولم یبق الذنوب علی الصلوة خمس مرّات»؛ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: نماز پنج گانه شما مثل جوی آب رحمت است بر در خانه شما که پنج مرتبه در آن شستشوکنید، چرکی در بدن نمیماند، همچنین پنج مرتبه نماز شبانهروزی گناهی باقی نمیگزارد. پس حیّ علی الصلوة.
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند پاک شو اول وپس دیده بر آن پاک انداز
4 ـ واگر تو «إنَّ الی ربک الرجعی» هستی وبازگشت تو به پروردگار خویش است وسعادت هر چیز به رسیدن به کمال مطلوب خویش است وکمال مطلوب تورسیدن به وطن و دیار مألوف خویش است که جنةُ اللقاء باشد که رسول اللّه باصحاب خود فرمود: «اِرتَعُوا فی ریاض الجنة. قالوا: وما ریاض الجنة یا رسول اللّه؟ قال: مَجالِسُ الذِکر»؛ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به یارانش فرمود: در باغستانهای بهشت چرا کنید. پرسیدند: باغستانهای بهشت چیست؟ حضرت فرمود: مجالس ذکر. پس حیّ علی الفلاح وچه رستگاری برتر از تجافی از دار غرور و الانابة الی دار الخُلود؟
حی علی خیر العمل
یعنی بشتابید به بهترین عمل که نماز است.از کجا میگوییم نماز بهترین عمل است؟ به بخشی از روایت ابن فهد از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم توجه فرمایید: «واعلموا: أنَّ خیرَ أعْمالِکم، عندَ ملیککم وأزکاها، وأرفعُها فی درجاتکم وخیرُ ما طَلَعَت علیه الشمس، ذکر اللّه تعالی»؛ حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید: بدانید که بهترین اعمال شما نزد سلطان حقیقی شما وپاکترین وخالصترین اعمال وبرترین اعمال که درجات شما را بالا برد وبهترین چیزی که آفتاب بر آن طلوع کند، ذکر الله تعالی است. وچه ذکری جامعتر ومعراجیتر از نماز! همه روایت را دقت فرمایید. پس حیّ علی خیر العمل؛ بشتابید به بهترین عمل، یعنی نماز.
معنایِ بقیه اذان
حیّ علی الصّلاة: خودم وهمه را دعوت میکنم که به نماز بشتابیم، به مناجات خدا؛ حیّ علی الصلاة وبه مسجد بشتابیم، به محلّ اجتماع نمازگزاران تا قلبها به هم بپیوندد ولایق تجلیات حق شود ودر مسجد وقتی حیّ علی الصّلاة میگوید؛ یعنی بشتابید به نماز. با قلبی سالم که دلدادگان به دنیا را حضور نیست: «اِلاّ مَنْ أتی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمِ». حیّ علی الفلاح؛ همه بشتابید به رستگاری وچه رستگاری برتر از نماز که مقام قرب ومعراج مؤمن است! حیّ علی خیر العمل؛ بشتابید به بهترین کار وچه کاری بهتر از نماز که قرب وشهود حضرت حق است! اللّه اکبر اللّه اکبر؛ کبریایی مخصوص اللّه است وبس. لا اله الا اللّه؛ به کلمه توحید، اذان را ختم میکند واین بهترین کلمه توحیدی است که همه پیغمبران وحضرت ختمی مرتبت صلوات اللّه علیهم از طرف خدا برای بندگان آوردند وهمه نمازگزاران با هم میگویند: لا اله الا اللّه.
طهارت
موانع چون در این عالم چهار است طهارت کردن از وی هم چهار است:
نخستین پاکی از احداث وانجاس دوم از معصیت وزشرّ وسواس
سوم پاکی زاخلاق ذمیمه است که با وی آدمی همچون بهیمه است
چهارم پاکی سرّ است از غیر که این جا منتهی میگرددت سیر
طهارت: از طهارت ظاهر، به طهارت باطن باید رسید وقلب را از اَرْجاس شیطانی با آب توبه تطهیر کرد. وبه فرموده امام صادق علیهالسلام : ماسوی اللّه رجس است وقلب باید از غیر خدا پاک شود (حدیث ذیل آیه «وسقیهم ربهم شرابا طهورا»؛ أی یَطهّرهم مِن کلّ شیء سوی اللّه إِذ لا طاهرَ مِن تَدَنُّسٍ بشیء مِنَ الأَکوانِ إِلاّ اللّه. امام صادق فرمود: شراب طهوری که به ابرار نوشانند، ایشان را از کُلِّ ماسِوی پاک گرداند، چون ماسوی، همه پلیدی است.
ستر عورت: همین طور که فضایح ظاهر بدن را پوشش لازم است در مقابل نظر خلق، همین طور فضایح سرّ وقلب را با آب پشیمانی وتوبه وحیا در مقابل خدا و ملکوت آسمان و زمین شستن لازم است.
قیام: ومثل بنده گناهکار سر از خجلت وپشیمانی فرود آور وبگو: ای خدای مجرمان وگناهکاران سر از خجلت نتوانم برداشت: پشیمانم، آمدم، که بندهام وبر درگاه آیا راهم میدهی؟ گویی قیامت است وبا کوله باری از گناه در پیشگاه عالم السرّ والخفیّات سَر از شرم در پیش داری.
رو به قبله: وقتی لازم است در این سفر روبه کوی دوست وجانب کعبه باشد، واجب است که روی دل از همه جا بریده ومتوجه صاحب خانه باشد.
اَمُرّ عَلی الدّیارِ دیارِ لیلی اُقْبِلّ ذا الجِدار وذا الجدارا
وما حبُّ الدِیار شَغَفْنَ قَلبی ولکن حبّ مَن سَکَن الدّیارا
یعنی از قول مجنون است که عبور من بر سرزمین لیلی است وچه خوش سفری که به یاد لیلی، در و دیوار این دیار را میبوسم ومیسرایم که من نه خاک وگِل پرستم، بلکه عشق لیلی، عمق قلبم را گرفته ومجنونم کرده، چون همه جا چهرِ دل آرای اوست.
تکبیر: این جاست که ماسوی را پشت سر انداختی وفقط اورا به عظمت دیدی وبا ذِکر واِستغفار وحسن ظَنِّ به کَرَم وعفوش واز سویدای دل، همه وجودت میگوید: اللّه اکبر: توبزرگی ودر آیینه کوچک ننمایی
واگر قلبت مشغول دیگری باشد وتوتابع او، این جاست که اورا خدا گرفتهای وزبانت به دروغ اللّه اکبر میگوید واین کار منافقانه است. واین، جای استغفار واِنابت واقعی به حضرت حق است، نه لقلقه زبان.
تواضع در برابر انسانها، مانند پدر و مادر، همسایگان، دوستان بستگان و سایر مردم نوع دیگر تواضع است. تواضع موجب استحکام پیوند انسانها و محبت و الفت بیشتر شده، بر صفا و صمیمیت آنان مىافزاید و کدورتها، بدبینىها و آثار شوم تکبر و خود خواهى را از جامعه پاک مىسازد. البته تواضع، اشکال گوناگون دارد که یکى از آشکارترین آنها، در شیوه را رفتن رفتن دیده مىشود. بعضى بر اثر غرور و تکبر به گونهاى راه مىروند که گویى مىخواهند زمین را بشکافند. از این رو، در قرآن از نصایح حضرت لقمان (علیه السلام) به فرزندش آمده است: و لا تصعر خدک للناس و لا تمش فى الارض مرحا ان الله لایحب کل مختال فخور با بى اعتنایى از مردم مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد. راستى، اگر انسان کمترین شناختى از خود و جهان هستى داشته باشد، مىداند که در برابر بزرگى و عظمت جهان چه اندازه کوچک است، حتى اگر گردنش برابر کوهها شود. تازه بلندترین کوههاى زمین در برابر عظمت زمین کمتر از برآمدگى هاى پوست نارنج نسبت به آن است. همان زمینى که خود ذرهاى ناچیز در برابر کهکشانهاى عظیم است. آیا با این حال، کبر و غرور دلیل جهل و نادانى مطلق نیست؟! کوتاه سخن آن که تواضع از امتیازات و ارزشهاى خاص پرهیزکاران وارسته است. امیر مؤمنان على (علیه السلام) ضمن شمارش اوصاف متقین مىفرماید: و مشیهم التواضع روش و راه رفتنشان، آمیخته با تواضع و فروتنى است. تواضع پیامبر اسلام (صلى الله علیه آله و سلم) سیره نویسان، در تاریخ زندگى پیامبر اکرم (صلى الله علیه آله و سلم) مىنویسند: روزى پیامبر (صلى الله علیه آله و سلم) نزد جمعى آمد. آنان به احترام او دست جمعى از جا برخاستند. آن حضرت این کارشان را نپسندید و فرمود: آن گونه که عجمها بر مىخیزند و به یکدیگر تعظیم مىکنند برنخیزید. انس بن مالک مىگوید: از آن پس وقتى که مردم رسول خدا (صلى الله علیه آله و سلم) را مىدیدند بر نمىخاستند، زیرا مىدانستند که او این کار را نمىپسندد. آن حضرت وقتى که وارد مجلس مىشد، در پایینترین مکان مىنشست. امام صادق (علیه السلام) فرمود: از تواضع پیامبر (صلى الله علیه آله و سلم) این که دوست داشت بر الاغ برهنه سوار شود، روى خاک بنشیند. او با بردگان غذا مىخورد و به سائلان با دست خود غذا مىرساند. او بر الاغ سوار مىشد و غلام خود یا شخص دیگر را بر پشت سر خود سوار مىکرد. از ویژگىهاى آن حضرت این که با فروتنى خاصى کنار سفره مىنشست و هنگام غذا خوردن، انگشتان خود را مىلیسید و خودش گوسفندانش را مىدوشید و لباس و کفشش را خود وصله مىکرد، خانه را جارو مىنمود و شترش را در اصطبل مىبست، با خدمتکار خانه، گندم و جو آسیاب مىکرد، آرد آن را خمیر مىنمود، آذوقه منزل را از بازار تهیه و حمل مىکرد و به خانه مىآورد، با تهى دستان مىنشست و با آنان غذا مىخورد و با دست خود به آنان غذا مىداد
تواضع امام على (علیه السلام)
حضرت على (علیه السلام) نیز تواضع و فروتنى را در حد اعلاى خود در همه ابعاد زندگشاش رعایت مىکرد. پیامبر او را ابوتراب خواند. او دوست داشت که مردم ایشان را با این نام بخوانند. امام حسن عسکرى (علیه السلام) درباره تواضع على (علیه السلام) مىفرماید: دو نفر، پدر و پسر، به محضر على (علیه السلام) آمدند - با توجه به این که عصر خلافت آن حضرت بود - حضرت آنان را مهمان خود نمود. و در صدر مجلس نشاند و خود با کمال تواضع روبهروى آنان نشست. فرمود غذا بیاورید. غذا آوردند و مهمانان خوردند. سپس قنبر آفتابه و لگن آورد تا دست آنان را بشوید. آن مرد نمىگذاشت و خاکسارى و اصرار فراوان مىنمود که این کار را نکنید، ولى على (علیه السلام) دست برنداشت تا آب ریخته و دست او را شست. آن مرد به حضرت عرض کرد: براى من شرم آور است که خداوند ببیند دستم را مىشویید!. على (علیه السلام) در پاسخ فرمود: بلکه بهترین حالت است، زیرا خداوند مىبیند برادرانت بدون هیچ گونه امتیاز و جدایى از تو، به تو خدمت مىکند و هدفش پاداش چندین برابر بهشت است. آن گاه على (علیه السلام) آفتابه را به پسرش محمد حنیفه داد و فرمود: اینک دست پسر را تو بشوى. پسرم! اگر این پسر تنها به این جا مىآمد، من دستش را مىشستم، ولى هرگاه پدر و پسر در یک جا باشند، خداوند برخورد مساوى بین پسر و پدر را نمىپسندد. بنابراین، پدر دست پدر را شست، تو نیز دست پسر را بشوى. محمد حنیفه، دست پسر را شست. آن گاه امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرمود: فمن اتبع علیا ذلک فهو الشیعى حقا کسى که در این راستا از حضرت على (علیه السلام) پیروى کند، شیعه حقیقى است. زیدبن على (علیه السلام) درباره تواضع على (علیه السلام) چنین نقل مىکند: در پنج مورد پا برهنه راه مىرفت و کفشهایش رابه دست مىگرفت:
1. روز عید فطر براى رفتن به سوى نماز.
2. در روز عید قربان براى رفتن به محل نماز.
3. در روز جمعه براى نماز جمعه.
4. هنگام رفتن ره خانه بیمار براى عیادت او.
5. هنگام تشییع جنازه، و مىفرمود: این موارد منسوب به خداست؛ دوست دارم که در این گونه موارد (براى تواضع) پا برهنه باشم
قرآن در بیان ویژگى بندگان ممتاز خدا مىفرماید: و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا؛
بندگان خاص خداوند رحمان کسانى هستند که با آرامش و (بدون هر گونه غرور و تکبر) بر زمین راه مىروند.
تواضع به معناى خشوع و فروتنى است و ضد آن تکبر و خود خواهى مىباشد که اساس انحرافها و تباهىهاست.
تواضع دو گونه است:
1. تواضع در برابر خداى تعالى که جزء جدایى ناپذیر عبودیت و بندگى است و بدون معنا ندارد.
2. تواضع در برابر انسانهاى با ایمان یا انسانهایى که تواضع در برابر آن اثر مثبت دارد و موجب دارد و موجب جذب آنان به سمت و سوى ارزشها مىگردد.
تواضع در برابر خدا
نشانه این نوع تواضع تسلیم در برابر فرمانهاى خدا و کمال خشوع و خضوع در برابر عظمت اوست، به گونهاى که انسان آنچه دارد همه را از آن خدا و خود را ذرهاى بسیار ناچیز از مخلوقات او بداند؛ شاکر و سپاسگزار بى چون و چرا باشد و از هر گونه خود خواهى در برابر خواست خدا بپرهیزد.
تواضع در برابر خدا، کلید ایمان و معرفت و راهیابى به درگاه حق و تقرب به اوست و به عکس، تکبر در برابر خدا، موجب سرکشى و طغیان و مایه انحراف و تیره روزى است.
در اوصاف پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه آله و سلم) آمده است که در برابر عظمت خدا، داراى نهایت تواضع بود؛ به گونهاى که خداوند او را مخیر کرد که بنده و رسول باشد یا سلطان رسول باشد، در عین حال چیزى از مقامش در پیشگاه خدا کاسته نشود، اما آن حضرت بندگى و رسالت را برگزید و دوست داشت بنده متواضع و رسول باشد، نه پادشاه و رسول
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
ما اکل رسول الله (صلى الله علیه آله و سلم) متکئا منذ بعثه الله عزوجل نبیا حتى قبضه الله الیه متواضعا لله عزوجل
از آن هنگام که پیامبر (صلى الله علیه آله و سلم) به رسالت مبعوث شد تا آخر عمر، به خاطر تواضع در برابر خداى بزرگ، هرگز در حال تکیه به چیزى غذا نخورد.
روزى یکى از زنان گستاخ از کنار رسول خدا (صلى الله علیه آله و سلم) عبور کرد و دید آن حضرت با جمعى از بردگان بر روى خاک نشسته و غذا مىخورد، گفت: اى محمد! سوگند به خدا تو مانند بندگان (بردگان) غذا مىخورى و همانند آنان مىنشینى (روش و منش تو همچون شاهان و زمامداران نیست).
پیامبر (صلى الله علیه آله و سلم) در پاسخ فرموده: و یحک اى عبد اعبد منى واى بر تو! کدام بندهاى، بندهتر از من است.
و درباره تواضع امام على (علیه السلام) در برابر عظمت خدا روایت شده است که آن حضرت به مستمندان بسیار کمک مىکرد و شخص به صورت انتقاد به آن بزرگوار عرض کرد؛ چرا آن قدر صدقه مىدهى، آیا چیزى براى خود نگه نمىدارى؟
على (علیه السلام) در پاسخ فرمود:
آرى، سوگند به خدا اگر بدانم خداوند یکى از کارها و وظایفى که انجام مىدهم قبول مىکند، از زیاده روى در انفاق خوددارى مىکردم، ولى نمىدانم آیا کارهایم مورد قبول خداوند قرار مىگیرد یا نه؟ چون به این موضوع اطلاع ندارم، آن قدر انفاق مىکنم تا یکى از آنها قبول شود
این روایت بیانگر نهایت تواضع و خشوع و خضوع على (علیه السلام) در برابر خداوند بزرگ است و نشان دهنده آن که حضرت بر فراز قله عظیم توحید افعالى قرار داشت و خود را در برابر خدا، بسیار ناچیز مىدانست.