معنای اللّه اکبر راوی حضرت حسین بن علی علیهالسلام است: «قال کُنّا جُلُوسا فی المسجد إذا صَعد المؤذن المنارة»؛ امام حسین علیهالسلام گفت: در مسجد نشسته بودیم، که مؤذن بالای مناره رفت وگفت: اللّه اکبر اللّه اکبر. امیرالمؤمنین گریست وما هم با گریهاش گریستیم، وقتی مؤذن از اذان فارغ شد، حضرت فرمود: آیا میدانید مؤذن چه میگوید؟ گفتیم: خدا وپیامبر ووصیّش عالمترند. حضرت فرمود: اگر میدانستید، کمتر میخندیدید وبیشتر میگریستید. بعد فرمود: اللّه اکبر دارای معانی بسیار است وفرمود: الرابع: «اللّه اکبر عَلی مَعنی حِلمِه وکَرَمه، یَحلُمُ کَانَّه لایَعْلَم، ویَصْفح کَانّه لا یَری، ویستُرُ کَانَّه لا یُعصی، لا یعجّل بالعقوبة کرما وصفحا وحلما»؛ کبریایی در این معانی است، چهارمین معنای اللّه اکبر به معنای حلم وکرم حضرت حق است، چنان حلم میکند که گویی نافرمانی خلق را نمیداند؛ اَکبَر در حِلْم، وچنان گذشت میکند که گویی معصیتشان را نمیبیند؛ اکبر در عَفْو، وچنان گناه را ندیده میگیرد که گویی گناه یا گناه کاری نمیبیند؛ اکبر در کَرَم، از روی کرم وبزرگواری واز روی گذشت ونادیده گرفتن گناه واز روی حلم وبردباری، تعجیل در کیفر نمیکند. این است معنای «واِذا مَرّوا بِاللَّغوِمَرُّوا کِراما»؛ بندگان رحمان کسانی هستند که وقتی به عمل لَغوی میگذرند با بزرگواری، در عین بیزاری عبور میکنند. که بنده را سزاست که متخلق به خلق اللّه شود. تا با حلم وبزرگواری وجوانمردی ربّانی از کنار گناه بگذرد و گناهکار ازین بزرگواری سخت شرمنده است که میبیند ومیپوشد ودیدن این کرم در بازگشت وتوبه سخت مؤثر است. اذان وحدت اللّه اکبر: باید مؤذّن در حین کثرت به وحدت برسد وقطرهوار به دریای وحدت واصل شود، همچو امواج که از دریا خیزد و با وی در آمیزد واز دریا ناگزیر است. (حضرت استادم جناب حسنزاده آملی روحی فداه). حیرت عرفانی: وبا این معرفت به حیرت بنشیند. قال رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «لااُحْصیثَناءً عَلَیْک، انت کما اثنیتَ علی نَفسِک»؛ یعنی ما نتوانیم حق حمد توگفتن با همه کرّوبیان عالم بالا در حالی که سرّش گویای «اللّهم زِدنی فیک تحیّرا»؛ یعنی میگفت: اِلهی معرفتم را چنان فزون فرما که آن کثرت معرفت به وجوه ونِسبِ اَسمایی به حیرت عرفانی برسد. اشهد ان لا اله الا اللّه: که مؤذن از کثرت رسته و به وحدت رسیده و به شهود میبیند وگواهی میدهد که در کلّ وجود یک خدای (یکتای همه) بیش نیست: «فالعالَمُ صُورَةُ الحقّ وهُو روح العالَم المُدبِّرُ لَهُ»؛ یعنی که جهان صورت است ومعنی یار لَیسَ فی الدار غیرهُ دیّار قال اللّه: «وَلِلّهِ المشرِقُ والمَغْرِب فَاَیْنَما تُوَلّوُا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ اِنَّ اللّهَ واسعٌ علیمٌ» ؛ یعنی شرق وغرب همه عالم شئون اللّهاند و اوست هوالظاهر والباطن. پس به ظاهر وجود سفر کنی یا به باطن، همانجا ذات وصفات حق در تجلّی است وهمه اشیای عالم مظاهر صفاتند وصفات، مظاهر حضرت ذات. پس به هر جا روکنی، حتی وجود خودت، همه جا وجه اللّه است: «کل وجود تحت تدبیر روح مدبّر کلّ است». ذرّه ذرّه وجود و روح وسرّم گواه وحدت تدبیر حق است. «فلا تجعلوا للّه أندادا وأنتم تعلمون»؛ یعنی وقتی اللّه روح مدبّر کل است وربُّ العالمین، پس قرار ندهید برایش شریکی، در حالی که شما آگاه به تدبیر صنع هستید. تذکر مجدّد أشهد أن محمّدا رسول اللّه؛ یعنی با معرفت وطهارت وبندگی یافتم وشهادت میدهم که محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرستاده خداست برای هدایت وتکمیل بندگان. اشهد انّ علیا ولیّ اللّه؛ یعنی با دستورات مکرّر و اکید رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم و نصّ قرآن و کشف، دانسته شهادت میدهم که علی علیهالسلام بعد از رسول اللّه ولایت مطلقه بر خلق دارد و صاحب اختیار وامام بلافصل است: «یا أیّها الذین آمنوا أَطیعوا اللّه وأطیعوا الرسول وأولی الأمرِ مِنکم» ؛ یعنی ای کسانی که ایمان آوردید، فرمان خدا را اطاعت کنید ورسول خدا وصاحب اختیاران خود را. «واطیعوا الرسول»؛ اطاعت پیامبر کنید که آیینه صفات واَسمای حق است و ولی اللّه مطلق وعارف باللّه و واسطه غیب و شهادت وآن چه گویند وکنند، در پرتوعصمت است: «وما ینطق عَنِ الهَوی اِنْ هُواِلاّ وَحْیُ یُوحی»، همه وحی است. وآن چه از آب حیات دهند، کوثر است و از کانال سرّشان که مُطَهَّرند ونصیب کسی نیست جز مُطَهّرون. و «أولی الأمر منکم» که: «إنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجسَ أهْلَ البَیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطهیرا» هستند، و ایشان را حق ولایت تصرف حقانی در وجود انسان است و فاتح قلوب: نه مسلّط بر جسمها: «فَذَکِّرْ إنَّما أنْتَ مُذَکِّر لَسْتَ علیهم بِمُصَیْطِر»؛ ای پیامبر، توحید وقیامت را به مردم تذکّر ده ومجبورشان بر پذیرش مکن که توتسلّط اجباری نداری، جبّاران مسلّط بر جسماند وتو و پیامبران دیگر واولیای حق، فاتح قلوب باذنِ اللّهاید: حق الیقین: هوشهود الحق حقیقة فی مقامِ عَیْنِ الجَمع الاَحدیّة. اذان واِقامه أشهد أنّ فاطمة بنت رسولِ اللّهِ عصمةُ اللّهِ الکُبری استاد بزرگوارمان علاّمه حسنزاده آملی ـ روحی فداه ـ در کتاب فریدشان فَصُّ حِکمةٍ عِصمَتیّة فی کلمةٍ فاطمیّة، (این کتاب به عربی نوشته شده وترجمه گردیده) فرماید: حقیقت عصمت عبارت از قوّه نوری ملکوتی است که صاحبش را از همه پلیدیها و رذایل نفسانی وگناه وسهوونسیان نگاه میدارد، وکسی که دارای عصمت است، در گرفتن وحی و الهامات سُبُّوحی، از لغزش وخطا محفوظ است ودر همه شؤون عبادی وخَلقی وخُلقی وروحانی وغیره در تمام عمر مَصون از خطاست «وآتَیناهُ الحُکمَ صَبیّا»؛ یعنی به یحیی پیامبر نیز در کودکی معارف حقیقیّه را عنایت کردیم وبعد از بیان شهودی که حضرت فاطمه دختر رسولاللّه علیهماالسلام بدون شکّ وریب، دارای مقام عصمت است وعلمای بزرگ، مانند جناب مفید ومرتضی رحمهماالله وغیر ایشان، با استدلال به آیات وروایات تنصیص وتأکید کردهاند به عصمت حضرت فاطمه علیهاالسلام . باز استاد فرمایند: بدان که عترت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که فاطمه از ایشان است همه معصومند، چنان که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه تصریح فرموده: (در خطاب به مردم) چگونه سرگردانید، در حالی که عترت پیامبرتان بین شما هستند وایشان زمامداران حقّند وپیشوایان دین وزبانهای صدق، پس ایشان را به نیکوترین مراتب ومنازل قرآن فرود آورید (که ایشان دریای معارف قرآنند) وشما ای مردم، همچوتشنگان بیتاب به این دریای آب حیات وارد شوید. وبعد استاد فرمایند: ابن ابی الحدید معتزلی (شارح نهجالبلاغه) به حقیقت سخن گفته که «عترت را به نیکوترین منازل قرآن فرود آورید». در این سخن سرّی عظیم نهفته است: که عترت را در عظمت وحرمت و فرمانبرداری واطاعت همانند قرآن بدانند، (چون عترت به اِتّحاد عقل وعاقل ومعقول خود، قرآن ناطقند: «ومایَنْطِقُ عَنِ الْهَوی اِنْ هُواِلاّ وَحیٌ یُوحی». وابن ابی الحدید گوید: این سخن مُشعِر به این است که: عترت معصومند، واگر گویند: سخن اصحابتان چگونه است؟ گویم: ابومحمد متویه در کتاب کفایه گوید که، علیّ علیهالسلام حتما معصوم است وروایات صحیح وقطعی، آشکارا دلیل بر عصمت باطنی حضرت است واین عصمت باطنی مخصوص اوست نه صحابه دیگر (جای دقّت وتفکّر است). جناب استاد پس از این بیانات موجز و رسا، فرمایند: وقتی دانستی که بقیه سرّ نبوت وعقیله رسالت و ودیعه مصطفی وهمسر ولیّ اللّه وکلمه تامّه الهی، فاطمه علیهاالسلام دارای مقام عصمت است، مانعی ندارد که در فصول اذان واقامه شهادت دهی به عصمت حضرت ومثلاً بگویی: (أشهَدُ أنَّ فاطمةَ بنتَ رسولِ الله عِصْمَةُ اللّهِ الکُبری) ومثل آن: (أشْهَدُ أنَّ فاطمةَ الزهراء سیِّدتُنا وعصمةُ اللّهِ الکُبری). تذکر: خود جناب استاد این جمله شهادت را در اذان واقامه بعد از أشهد أنّ علیا ولیّ اللّه میگفتند: شاگرد حضرت استاد عرض میکند: مقام عصمت حضرت فاطمه علیهاالسلام اعتقاد قلبی تمام اعاظم علمای شیعه وعدّه زیادی از کبار اهل سنّت است. |