وقت اذان قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم : «ألا وإنّ فی أیّامِ دَهْرِکُم نَفَحاتٍ ألا فَتَعَرَّضوا لَها»؛ نفحه در تمام ایام هست، ولی بیداری گاه گاه است وحضرت میخواهد ما همیشه بیدار باشیم. دلیل دوام نفحه: 1 ـ فیض دائم است، چون اسماءُ اللّه تعطیلی ندارند. 2 ـ اگر فیض وقفه پیدا کند وهمان گاه مرزوقی گرسنه وتشنه شود، نمیتوان گفت رازق تعطیل کرده است، بلکه باید سلطان وقت بر قلب مؤَذّن ونمازگزار حاکم باشد. چنانکه هنگام سحر مؤذن هر چه لذت توحید را بیشتر چشیده باشد، نغمهاش جانبخشتر است. چون با نغمه خوش، آیات ومواعظ وحکم واشعار زیبا را به یاد دوست زمزمه میکند، به انتظار رسیدن وقت لقاء که اوطلایهدار کاروان معراج است، خفتگان را صلا میزند که برخیزید نسیمهای بهشتی در حال وزیدن است. گفت پیغمبر: که نفحتهای حق اندر این ایام میآرد سبق گوش هش دارید این اوقات را در ربایید این چنین نفحات را نفحهای آمد شما را دید ورفت هر کرا میخواست جان بخشید ورفت نفحهای دیگر رسید آگاه باش تا از این هم وانمانی خواجه تاش وبرای سبقت گرفتن به اوقات فضیلت، حدیث است که: «سیروا فَقَدْ سَبَقَ المُفْرَدون»؛ ای خفتگان برخیزید، حرکت کنید، تک سواران پیشی گرفتند، وبه مقصد رسیدند. وقت نافله شب گذشت، راکعین وساجدین، از این حُجُب مادی گذشتند وبه حضرت دوست رسیدند، سپیده امید دمید، شمس حقیقت از مشرق ذات در تجلّی است، قلبها را مجلای این تجلّیات قرار دهید وروحها را به این نفحات رحمانی بسپارید تا حیات طیّبه بیابید وقیامتتان قیام کند. قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم لِمالک بنِ الحُویرِث ولِصاحِبِه: «إِذا کُنْتُما فی سفر فَأذِنّا وأَقیما الحدیث»؛ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به مالک بن الحویرث ورفیقش فرمود: وقتی در سفر هستید اذان واقامه بگویید. تذکر: انسان از آغاز ولادت با نَفَسهایش مسافر است، هر نَفَسی، قدمی به مرگ. قیل: «أنفاسُک خُطاک إِلی أَجَلِک» وهرگز نشاید که در جایی درنگ کند، اگر بیش از یک نفس در مرحلهای بماند، فعل خدا را در جان خود تعطیل کرده، چون خدا در خلق خود هر لحظه در شأنی وکاری است وباید انسان نفَس به نفَس، مراقب فعل خدا در وجود خود باشد وجذبهها ونفحات را دریابد. هنگام طلوع فجر است ولقاء اللّه: «قد قامت الصلوة». هین مگوفردا که فرداها گذشت تا به کلّی نگذرد ایام کشت وعن الباقر علیهالسلام : «المؤذّن یغفر اللّهُ له مَدّ بَصَرِه، ومَدَّ صَوتِه فی السَّماء، ویُصَدِّقُه کلُّ رَطبٍ وَیابِسٍ یَسْمَعُه، ولَه مِن کلِّ مَن یصلّی معَه فی مسجده سهمٌ، ولَه بِکُلِّ مَن یُصلّی بِصَوتِه حَسَنَةٌ» نقلاً عن الفقیه باب الاذان؛ یعنی امام باقر علیهالسلام فرمود: مؤذن به اندازهای که قدرت بصیرت اوست وبه قدر معرفتش وآسمانی بودن صوتش، مشمول غفران ورحمت خدا قرار میگیرد. وهر تَر وخشکی، یعنی تمام ذرّات ومجرّدات که اذانش را بشنوند، با او همآوا هستند واین شهادتها وکلمات توحیدی را تصدیق میکنند؛ یعنی همه در ذکر، هم صدا هستند ومؤذّن از هر کسی که در مسجد اونماز میخواند از این اذان ونماز سهمی دارد وهر کسی که به صدای اذان اونماز بخواند، چه در مسجد ویا خارج از مسجد، حسَنِهای نصیبش میشود. ندای اذان اذان دو قسم است: اذان اِعلام واذان ذکر واِعظام: اِعظامُ اللّه واِعظامُ الصّلوة، وغیر از حیّ علی الصلوة، حیّ علی الفلاح وحیّ علی خیر العمل، بقیه اذان همه ذکر است واعلام. 1 ـ در دنیا مؤذن، مؤمنان را به مجلس حضور ومعراج وزیارت حق دعوت میکند، همچنان که در قیامت مردم را به حضور حضرت حق میخوانند. 2 ـ فالمعرفة فی الدنیا، بَذْرُ المُشاهَدَةِ فی الدّنیا والآخرة. کسانی که در دنیا عارف باللّه بودند ومنتظر این ندا تا به مهمانی دوست بشتابند، در آخرت اهل شهودند وحضور دوست وهر که در دنیا جاهل است وغافل، در آخرت از فیض شهود، نابیناست قال اللّه: «ومَن کانَ فی هذِه أَعْمی، فَهُوفی الآخِرةِ أَعمی، وأضلّ سبیلاً». هر که امروز نبیند اثر قدرت او غالب آن است که فرداش نبیند دیدار وهر کس در دنیا، چشمش به نماز روشن است، فردا دلش به دیدار دوست روشن است وقال رسول اللّه: «وقُرَّةُ عَینی فی الصَّلوة»، چون انسان میهمان سفره خویش است. تذکر: کلمات اذان با اللّه آغاز میشود وبا اللّه ختم میشود که «هو الاَوّل والآخر» (اللّه اکبر، لا اله الا اللّه) تا از همه دل در اوبندی وبه اوبسنده کنی که عاشقان را جز تمنّای وصال یار نیست. معنای اذان اذان واقامه برای نمازهای واجب یومیه بر مرد و زن مستحب است با نیّت قربت، مرد بلند میخواند و زن آهسته وهر دو با طهارت و روبه قبله، حتیالامکان ایستاده بگوید وهر کس دونماز را با هم وپیوسته بخواند میتواند برای دومی فقط اقامه بگوید. اللّهُ اکبرُ مِنْ أنْ یوُصَف؛ خدا بزرگتر از آن است که بتوان توصیف کرد؛ یعنی وصفکننده مَحو در عظمت است، اللّه اکبر و یا خدا بزرگ است وقتی انسان به شهود قلبی یافت که کبیر غیر اللّه نیست؛ یعنی در کلّ وجود یک بزرگ است وآن هم اللّه، این جا برتری نیست که به معنای تفضیل باشد واگر اسبابی هست، مُسبّب الاسباب اوست. «فَلاتَجْعَلُوا لِلّهِ أَندادا وأنتُم تَعْلَمون»؛ پس برای خدا شریک قرار ندهید، در حالی که میدانید. این جا به توحیدی میرسی که میگویی شهادت میدهم که در کلّ وجود، جز خدای یکتا خدایی نیست؛ أشهد أن لا إله إلاّ اللّه. وباز به همه اعلام میکنی: از مدّعی اثرها وغافل وجاهل و همه، حتی مُوَحّدینی که این کلمه روحشان را مینوازد، همه بدانند که خدایی جز خدای یکتا نیست؛ أشهد أن لا إله إلا اللّه. واین شهادت از روی علم است وبندگی وتعلیم دیگران: «شهد اللّه أنّه لا إله إلا هووالملائکة وأولوا العلم قائما بالقسط». این جا با خدا و کرّوبیان عالم بالا، فرشتگان وعالمان وعارفان حق، هم آوا میشوی وهمه به عدل وداد میگویید: نیست خدایی، مگر اوکه خدای سرّ و پنهان است، همه با هم بگویید: أشهد أن لا إله إلا اللّه؛ از سرّ وعمق جان گواهی میدهم که جز خدای یکتا خدایی نیست، أشهد أنّ محمدا رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ؛ وبا همه وجودم گواهی میدهم که حضرت محمد لیاللهعلیهوآلهوسلم پیامبر خداست بر خلق. أشهد أنَّ علیا ولیّ اللّه؛ شهادت میدهم که حضرت علی علیهالسلام بعد از پیامبر صاحب اختیار مردم است. (تذکر: به قصد رجا بگوید، به قول رسائل عملیه). |