معنانی اذان و اقامه (قسمت اول )

وقت اذان

قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «ألا وإنّ فی أیّامِ دَهْرِکُم نَفَحاتٍ ألا فَتَعَرَّضوا لَها»؛ نفحه در تمام ایام هست، ولی بیداری گاه گاه است وحضرت می‏خواهد ما همیشه بیدار باشیم. دلیل دوام نفحه: 1 ـ فیض دائم است، چون اسماءُ اللّه تعطیلی ندارند.

 2 ـ اگر فیض وقفه پیدا کند وهمان گاه مرزوقی گرسنه وتشنه شود، نمی‏توان گفت رازق تعطیل کرده است، بلکه باید سلطان وقت بر قلب مؤَذّن ونمازگزار حاکم باشد. چنان‏که هنگام سحر مؤذن هر چه لذت توحید را بیشتر چشیده باشد، نغمه‏اش جانبخش‏تر است. چون با نغمه خوش، آیات ومواعظ وحکم واشعار زیبا را به یاد دوست زمزمه می‏کند، به انتظار رسیدن وقت لقاء که اوطلایه‏دار کاروان معراج است، خفتگان را صلا می‏زند که برخیزید نسیم‏های بهشتی در حال وزیدن است.

گفت پیغمبر: که نفحت‏های حق    اندر این ایام می‏آرد سبق

گوش هش دارید این اوقات را    در ربایید این چنین نفحات را

نفحه‏ای آمد شما را دید ورفت    هر کرا می‏خواست جان بخشید ورفت

نفحه‏ای دیگر رسید آگاه باش    تا از این هم وانمانی خواجه تاش

وبرای سبقت گرفتن به اوقات فضیلت، حدیث است که:

«سیروا فَقَدْ سَبَقَ المُفْرَدون»؛ ای خفتگان برخیزید، حرکت کنید، تک سواران پیشی گرفتند، وبه مقصد رسیدند. وقت نافله شب گذشت، راکعین وساجدین، از این حُجُب مادی گذشتند وبه حضرت دوست رسیدند، سپیده امید دمید، شمس حقیقت از مشرق ذات در تجلّی است، قلب‏ها را مجلای این تجلّیات قرار دهید وروح‏ها را به این نفحات رحمانی بسپارید تا حیات طیّبه بیابید وقیامتتان قیام کند.  قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم لِمالک بنِ الحُویرِث ولِصاحِبِه: «إِذا کُنْتُما فی سفر فَأذِنّا وأَقیما الحدیث»؛ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به مالک بن الحویرث ورفیقش فرمود: وقتی در سفر هستید اذان واقامه بگویید. تذکر: انسان از آغاز ولادت با نَفَس‏هایش مسافر است، هر نَفَسی، قدمی به مرگ. قیل: «أنفاسُک خُطاک إِلی أَجَلِک» وهرگز نشاید که در جایی درنگ کند، اگر بیش از یک نفس در مرحله‏ای بماند، فعل خدا را در جان خود تعطیل کرده، چون خدا در خلق خود هر لحظه در شأنی وکاری است وباید انسان نفَس به نفَس، مراقب فعل خدا در وجود خود باشد وجذبه‏ها ونفحات را دریابد. هنگام طلوع فجر است ولقاء اللّه: «قد قامت الصلوة».

 هین مگوفردا که فرداها گذشت    تا به کلّی نگذرد ایام کشت

 وعن الباقر علیه‏السلام : «المؤذّن یغفر اللّهُ له مَدّ بَصَرِه، ومَدَّ صَوتِه فی السَّماء، ویُصَدِّقُه کلُّ رَطبٍ وَیابِسٍ یَسْمَعُه، ولَه مِن کلِّ مَن یصلّی معَه فی مسجده سهمٌ، ولَه بِکُلِّ مَن یُصلّی بِصَوتِه حَسَنَةٌ» نقلاً عن الفقیه باب الاذان؛ یعنی امام باقر علیه‏السلام فرمود: مؤذن به اندازه‏ای که قدرت بصیرت اوست وبه قدر معرفتش وآسمانی بودن صوتش، مشمول غفران ورحمت خدا قرار می‏گیرد. وهر تَر وخشکی، یعنی تمام ذرّات ومجرّدات که اذانش را بشنوند، با او هم‏آوا هستند واین شهادت‏ها وکلمات توحیدی را تصدیق می‏کنند؛ یعنی همه در ذکر، هم صدا هستند ومؤذّن از هر کسی که در مسجد اونماز می‏خواند از این اذان ونماز سهمی دارد وهر کسی که به صدای اذان اونماز بخواند، چه در مسجد ویا خارج از مسجد، حسَنِه‏ای نصیبش می‏شود.

ندای اذان

اذان دو قسم است: اذان اِعلام واذان ذکر واِعظام: اِعظامُ اللّه واِعظامُ الصّلوة، وغیر از حیّ علی الصلوة، حیّ علی الفلاح وحیّ علی خیر العمل، بقیه اذان همه ذکر است واعلام.

1 ـ در دنیا مؤذن، مؤمنان را به مجلس حضور ومعراج وزیارت حق دعوت می‏کند، همچنان که در قیامت مردم را به حضور حضرت حق می‏خوانند.

2 ـ فالمعرفة فی الدنیا، بَذْرُ المُشاهَدَةِ فی الدّنیا والآخرة. کسانی که در دنیا عارف باللّه بودند ومنتظر این ندا تا به مهمانی دوست بشتابند، در آخرت اهل شهودند وحضور دوست وهر که در دنیا جاهل است وغافل، در آخرت از فیض شهود، نابیناست قال اللّه: «ومَن کانَ فی هذِه أَعْمی، فَهُوفی الآخِرةِ أَعمی، وأضلّ سبیلاً».

هر که امروز نبیند اثر قدرت او    غالب آن است که فرداش نبیند دیدار

وهر کس در دنیا، چشمش به نماز روشن است، فردا دلش به دیدار دوست روشن است وقال رسول اللّه: «وقُرَّةُ عَینی فی الصَّلوة»، چون انسان میهمان سفره خویش است.

تذکر: کلمات اذان با اللّه آغاز می‏شود وبا اللّه ختم می‏شود که «هو الاَوّل والآخر» (اللّه اکبر، لا اله الا اللّه) تا از همه دل در اوبندی وبه اوبسنده کنی که عاشقان را جز تمنّای وصال یار نیست.

معنای اذان

اذان واقامه برای نمازهای واجب یومیه بر مرد و زن مستحب است با نیّت قربت، مرد بلند می‏خواند و زن آهسته وهر دو با طهارت و روبه قبله، حتی‏الامکان ایستاده بگوید وهر کس دونماز را با هم وپیوسته بخواند می‏تواند برای دومی فقط اقامه بگوید. اللّهُ اکبرُ مِنْ أنْ یوُصَف؛ خدا بزرگ‏تر از آن است که بتوان توصیف کرد؛ یعنی وصف‏کننده مَحو در عظمت است، اللّه اکبر و یا خدا بزرگ است وقتی انسان به شهود قلبی یافت که کبیر غیر اللّه نیست؛ یعنی در کلّ وجود یک بزرگ است وآن هم اللّه، این جا برتری نیست که به معنای تفضیل باشد واگر اسبابی هست، مُسبّب الاسباب اوست. «فَلاتَجْعَلُوا لِلّهِ أَندادا وأنتُم تَعْلَمون»؛ پس برای خدا شریک قرار ندهید، در حالی که می‏دانید.  این جا به توحیدی می‏رسی که می‏گویی شهادت می‏دهم که در کلّ وجود، جز خدای یکتا خدایی نیست؛ أشهد أن لا إله إلاّ اللّه. وباز به همه اعلام می‏کنی: از مدّعی اثرها وغافل وجاهل و همه، حتی مُوَحّدینی که این کلمه روحشان را می‏نوازد، همه بدانند که خدایی جز خدای یکتا نیست؛ أشهد أن لا إله إلا اللّه. واین شهادت از روی علم است وبندگی وتعلیم دیگران: «شهد اللّه أنّه لا إله إلا هووالملائکة وأولوا العلم قائما بالقسط».  این جا با خدا و کرّوبیان عالم بالا، فرشتگان وعالمان وعارفان حق، هم آوا می‏شوی وهمه به عدل وداد می‏گویید: نیست خدایی، مگر اوکه خدای سرّ و پنهان است، همه با هم بگویید: أشهد أن لا إله إلا اللّه؛ از سرّ وعمق جان گواهی می‏دهم که جز خدای یکتا خدایی نیست،  أشهد أنّ محمدا رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ؛ وبا همه وجودم گواهی می‏دهم که حضرت محمد  لی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پیامبر خداست بر خلق. أشهد أنَّ علیا ولیّ اللّه؛ شهادت می‏دهم که حضرت علی علیه‏السلام بعد از پیامبر صاحب اختیار مردم است. (تذکر: به قصد رجا بگوید، به قول رسائل عملیه).