رجاء و امیدوارى به خدا

همچنین هر گاه بنده زمین دل را از خار و خس اخلاق ذمیمه رفت و درو کرد،و تخم ایمان را در آن پاشید، و آب طاعات را بر آن جارى ساخت، پس امید به لطف‏پروردگار داشته باشد که او را از سوء خاتمه نگاهدارد، و او را بیامرزد.و این امیدوارى‏او رجاء محمود، و در نزد عقل و شرع مستحسن است.  و همچنان که کسى که از زراعت تغافل ورزد و سال خود را به کسالت و راحت‏به‏سر برد، یا تخم را در زمین شوره که آب به آن نمى‏نشیند افکند و بنشیند و توقع‏درو کردن و گندم به انبار کشیدن را داشته باشد این را حمق و غرور گویند و صاحب آن‏را احمق نامند.همچنین کسى که تخم ایمان و یقین را در زمین دل نیفکند، یا بیفکندولیکن خانه دل او «مشحون‏» به رذایل صفات، و مستغرق لجه شهوات و لذات باشد. و آن را به آب طاعتى سیراب ننماید و چشم [چشم داشت] ایمان و مغفرت را داشته‏باشد مغرور و احمق خواهد بود.  و از آنچه گفتیم معلوم شد که: امیدوارى و رجاء، در وقتى است که آدمى توقع محبوبى را داشته باشد که جمع آورى اسبابى را که در دست او هست کرده باشد، ودیگر چیزى نمانده باشد مگر آنچه را که از قدرت او بیرون است، که فضل و کرم خداست، که از لطف خود او را از سوء خاتمه، و ایمان او را از شیطان، و دل او را ازهوا و هوس محافظت نماید.  پس احادیث و اخبارى را که در ترغیب به رجاء و امیدوارى به خدا، و وسعت عفوو رحمت او رسیده مخصوص است‏به کسانى که چشم داشت رحمت را با عمل خالص داشته باشند و به دنیا و لذت آن فرو نرفته باشند.  آب به آن نمى‏نشیند افکند و بنشیند و توقع‏درو کردن و گندم به انبار کشیدن را داشته باشد این را حمق و غرور گویند و صاحب آن‏را احمق نامند.همچنین کسى که تخم ایمان و یقین را در زمین دل نیفکند، یا بیفکندولیکن خانه دل او «مشحون‏» به رذایل صفات، و مستغرق لجه شهوات و لذات باشد. و آن را به آب طاعتى سیراب ننماید و چشم [چشم داشت] ایمان و مغفرت را داشته‏باشد مغرور و احمق خواهد بود.  و از آنچه گفتیم معلوم شد که: امیدوارى و رجاء، در وقتى است که آدمى توقع محبوبى را داشته باشد که جمع آورى اسبابى را که در دست او هست کرده باشد، ودیگر چیزى نمانده باشد مگر آنچه را که از قدرت او بیرون است، که فضل و کرم خداست، که از لطف خود او را از سوء خاتمه، و ایمان او را از شیطان، و دل او را ازهوا و هوس محافظت نماید.  پس احادیث و اخبارى را که در ترغیب به رجاء و امیدوارى به خدا، و وسعت عفوو رحمت او رسیده مخصوص است‏به کسانى که چشم داشت رحمت را با عمل خالص داشته باشند و به دنیا و لذت آن فرو نرفته باشند.  پس جان من! با هوش باش تا شیطان ترا فریب ندهد، و از طاعت و عبادت باز ندارد،و به امید و آرزو، روزگار تو را نگذراند، تا زمام کار از دست تو در رود.و نظرى به‏احوال انبیاء و اولیاء و بزرگان بارگاه خدا افکن، و سعى ایشان را در عبادات ملاحظه‏نماى، و ببین که: چگونه عمر خود را در خدمت پروردگار صرف نمودند.و روز وشب، بدن خود را در رنج افکندند، و به عبادت و طاعت مشغول شدند.و چشم ازلذات دنیویه پوشیدند، و شربت محنت و بلا را نوشیدند.و با وجود این، از خوف خداپیوسته در اضطراب، و دیده ایشان غرق آب بود.آیا ایشان امید به عفو و رحمت‏خداوند نداشتند؟ یا از وسعت کرم او آگاه نبودند؟ به خدا قسم که آگاهى آنها از من وتو بیشتر، و امیدوارى آنها بالاتر بود و لیکن مى‏دانستند:

نابرده رنج گنج میسر نمى‏شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

یافته بودند که امید رحمت‏بى دست آویزى طاعت و عبادت حمق و سفاهت است.

آرى:

شبان وادى ایمن گهى رسد به مراد

که چند سال به جان خدمت‏شعیب کند