موانع ذکر از منظر قرآن

جا دارد اشاره اى به موانع ذکر از دیدگان قرآن داشته باشیم .1-  از جمله موانع ذکر، رفاه زدگى و توجه افراطى به دنیا است . خداى متعال در این باره مى فرماید:یا ایها الذین آمنو لا تلهکم اءموالکم و لااءولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاءولئک هم الخاسرون ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند، و کسانى که چنین کنند، آنان خود زیان کارانند.گرایش به توحید، خدا پرستى و توجه به پروردگار، امرى فطرى است . از آغاز شکفتگى نیروى عقل ، یکى از اندیشه هایى که فکر انسان را به خود مشغول مى دارد همین است که آفریدگار خود را بشناسد و با این حال و با همه کوشش هاى پیامبران الهى ، گروه اندکى راه فطرت و عقل سلیم را بر مى گزینند و در هر عصرى معمولا تعداد گمراهان بیشتر است . خداوند با اشاره به همین حقیقت مى فرماید: قلیلا ما تذکرون ؛  چه اندک پند مى گیرند.بر این اساس ، خداوند تاءثیر گرایش هاى مادى و دنیوى را در جلوگیرى از توجه بیش از حد به اموال و اولاد، روح انسان را آلوده مى سازد و صفا و جلاى آن را از بین مى برد.اگر غفلت از یاد خدا باعث مى گردد که انسان از هدف اصلى حیات باز بماند و به مسایلى که به همین حیات محدود و چند روزه دنیوى مربوط مى شود و تباهى جاودان را در پى دارد مشغول گردد.2-  یکى دیگر از موانع ذکر ظاهر بینى و جدى نگرفتن حیات است .قرآن کریم در این باره مى فرماید .یعلمون ظاهرا من الحیاة الذنیا و هم عن الاخرة هم غافلون ؛ از زندگى دنیا ظاهرى مى شناسند، و حال آن که از آخرت غافلند.انسان مؤ من جهان هستى را مخلوق خدایى حکیم و آگاه مى داند و بر این اساس از کنار هیچ موضوعى ، هر چند کوچک ، به سادگى نمى گذرد و در مواجهه با هر چیزى به یاد آفریدگار حکیم مى افتد. اما فرد بى ایمان حیات را پدیده اى اتفاقى و حوادث جهان را امورى تصادفى مى بیند و مرگ را نهایت این جهان مى نگرد. او تنها به ظواهر زندگى دنیا توجه دارد و از سرانجام کار غافل است .3- از دیگر موانع ذکر، دوستان گم راه هستند. در قرآن در این باره مى خوانیم .ویوم یعض الظالم على یدیه یقول یا لیتنى اتخذت مع الرسول سبیلا، یا و یلتى لیتنى لم اتخذ فلانا خلیلا، لقد اءضلنى عن الذکر بعد اد جاءنى و کان الشیطان للانسان خذولا؛ و روزى است که ستم کار دست هاى خود را به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم .واى بر من ، کاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم . او بود که مرا به گمراهى کشانید پس از آن که نزد قرآن به من رسیده بود، و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است .نقل کرده اند که در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله دو نفر به نام عقبه و ابى با هم دوست بسیار صمیمى بودند. هر گاه عقبه از سفر باز مى گشت مهمانى بزرگى به راه مى انداخت و هر چند اسلام را نپذیرفته بود، ولى به پیامبر صلى الله علیه و آله علاقه مند بود و آن حضرت را نیز دعوت مى کرد. یک بار پس از گستردن سفره مهمانى ، پیامبر فرمود: من از غذاى تو نمى خورم ، مگر آن که به یگانگى خدا و رسالت من گواهى دهى . او نیز چنین کرد. اما وقتى دوستش ، ابى ، از ماجرا مطلع شد او را سرزنش کرد که از آیین نیاکانت منحرف شده اى . عقبه گفت : او حاضر نبود از غذاى من بخورد مگر با اسلام آوردن من ، و من شرم داشتم که کسى غذا نخورده از سر سفره من برخیزد. ابى گفت : من هرگز از تو راضى نمى شوم ، مگر آن که در برابر پیامبر بایستى و به او توهین کنى . و او نیز چنین کرد و بدین ترتیب دنیا و آخرت خود را تباه ساخت . او در جنگ بدر در صف مشرکان شرکت کرد و کشته شد. آیات مذکور در شاءن او نازل شده است .بدون شک یکى از عوامل مؤ ثر در شکل گیرى شخصیت انسان هم نشینان و دوستان او هستند. معاشرت با افراد منحرف ، و رفتار و سخنان آنان در ذهن و روح و رفتار فرد اثر مى گذارد و معمولا این تغییر چنان آرام و تدریجى است که شخص متوجه آن نمى شود.4-  تسلط شیطان بر انسان نیز از موانع مهم ذکر به شمار مى آید.خداوند در این باره مى فرماید:استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله ...؛ شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است .
کلمه استحوذ به معناى تسلط کامل شیطان بر شخص است ، به گونه اى که گویا اختیار از او سلب شود. این حالت وقتى براى کسى پیش مى آید که با آگاهى و اراده خود مدت ها در گناه و انحراف غرق گردد. امام حسین علیه السلام ، روز عاشورا، خطاب به لشکر یزید فرمود:لقد استحوذ علیکم الشیطان فاءنساکم ذکر الله العظیم ؛ همانا شیطان بر شما چیره شده و خدا را از یادتان برده است .5-  از جمله موانع ذکر، یکى هم آرزوهاى دراز است ، قرآن در این باره مى فرماید:ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون ؛ بگذارشان تا بخورند و بر خوردار شوند و آرزوها سرگرمشان کند، پس به زودى خواهند دانست .خداوند براى بشر مواهب و نیروهایى قرار داده که اگر به جا و درست مورد استفاده قرار گیرند، مى توانند در راه تاءمین رفاه مادى و تکامل معنوى و روحى انسان به کار آیند و دنیا و آخرت او را آباد سازند. اما متاءسفانه بشر غالبا از این امکانات استفاده نا به جا مى کند و با افراط و تفریطها آنچه را باید در خدمت تعالى خویش قرار دهد، در مسیر سقوط مادى و معنوى خود به کار مى گیرد. از جمله این ویژگى ها آرزو کردن است که اگر به نحو معقول و منطقى و با آینده نگرى باشد، نه تنها مفید، بلکه لازم است . اما وقتى این عامل از حد بگذرد و به صورت آرزوهاى دور و دراز در آید، عامل بدبختى و غفلت مى گردد.6-  هواپرستى را نیز باید از موانع مهم ذکر دانست . خداوند در این باره مى فرماید:و لا تطع من اءغفلنا قلبه من ذکرنا و اتبع هواه و کان اءمره فرطا؛  و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروى نمى اندیشد؛ و هواپرستى او را از یاد خدا که سرچشمه توجه به همه صفات عالى انسانى است محروم مى کند