مَثَل زندگى دنیا و گیاه

وَاضْرِبْ لَهُمْ مَّثَلَ ا لْحَیَوا ةِ الدُّنْیَا کَمَاَّءٍ اءَنزَلْنَهُ مِنَ السَّمَاَّءِ فَاخْتَلَطَ بِهِى نَبَاتُ ا لاَْرْضِ فَاءَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ مُّقْتَدِرًا .  اى پیامبر! زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى فرستیم ؛ و به وسیله آن ، گیاهان زمین سرسبز مى شود و در هم فرو مى رود، اما بعد از مدّتى مى خشکد؛ و بادها آن را به هر سو پراکنده مى کند؛ و خداوند بر همه چیز تواناست .

زن مثال زندگانى جهان

بهرشان مانند آبى که خود آن

ما فرستادیم آن را از سما

پس به آن شد مختلط نبت و گیاه

رسته شد آنچ از زمین پس بامداد

خشک و برکنده همانا شد زباد

سبز و تر نبود به گیتى مستمر

حقّ به هر چیزیست مانا مقتدر

حاصل آنکه زندگانى را مَثَل

بر گیاهى مى زند ربّ اجلّ

کز زمین مى روید از آب سما

پس شود بى نفع و خشک از بادها

تا شوى از زندگانى شادکام

رخت باید زود بربست از مقام

وجه تشبیه  در این آیه زندگى دنیا به آب بارانى تشبیه شده است که بر زمین ببارد و گیاهان زیادى به وسیله آن بروید و صفحه زمین را سرسبز و شاداب و به زیباترین شکلى مزیّن کند، اما دیرى نمى پاید که این طراوت و خرّمى تبدیل به گیاه خشک  و کم وزن ، یعنى هشیم  مى شود و باد آن را به هر سو پراکنده مى سازد، چنان که گویى نبوده است !وجه شباهت در این تشبیه ناپایدارى زرق وبرق دنیا و زود دگرگون شدن آن  است .آرى ، همه خوشیها، عیش و نوشها و جوانى و کامرانى زندگى 50 60 ساله دنیا، همانند گیاهى است که بین طراوت و شادابى و خشک شدن و نابودى آن ، چندان فاصله اى نیست .مرحوم طبرسى  مى گوید:این مَثَل در باره متکبّرانى است که به مال و ثروت خود مغرور شده و از همنشینى با تهى دستان ، خود دارى مى ورزند. خداوند متعال بدین وسیله به آنها هشدار مى دهد که به زرق و برق دنیا دلبستگى پیدا نکنند دنیا مورد توجّه او نیست . زندگى دنیا به گیاه سبزى مى ماند که با ریزش قطرات باران مى روید و سبز و خرّم مى شود امّا همین که باران چند صباحى قطع شد، مى خشکد و هشیم مى شود که دیگر قابل استفاده نخواهد بود. یکى از نیک مردان مى گوید: وقتى مرا به کوفه کارى پیش آمد، آنگاه که به قصر ویران شده نعمان بن منذر پادشاه حیره در خورنق  و سدیر گذشتم ، ساعتى در فکر فرو رفته و عبرت گرفتم و آنگاه با حال تعجّب خطاب به آن ویرانه ها گفتم :اءَیْنَ سُکّانُکَ؟ وَاءَیْنَ جِیرانُکَ؟ وَاءَیْنَ اءَمْوالُکَ؟ وَاءَیْنَ خَدَمُکَ؟؛ ساکنانت کجایند؟ همسایگانت کجا رفتند؟ اموالت چه شد؟ خدمتگذارانت چه شدند؟! در این هنگام صدایى از هاتفى شنیدم که مى گفت :اءَفْناهُمْ حَدَثانُ الدُّهُورِ وَالْحُقُبِ وَاءَهْلَکَهُمُ الْمَصائِبُ وَالنُّوبُ؛ رویدادهاى روزگار آنها را از بین برد و مصائب و حوادث نابودشان کرد. در تفسیر کشف الاسرار منسوب به خواجه عبداللّه انصارى ذیل آیه مورد بحث آمده است :سلمان فارسى ، هرگاه به خرابه اى مى گذشت در آن توقف مى کرد و با حالت تضرّع و ناله رفتگان آن منزل را یاد مى کرد و مى گفت :کجایند آنهایى که این بنا را بر پا نهادند! دل بدادند و مال و جان در باختند تا آن غرفه ها را بیاراستند چون دل بر آن نهادند و چون گل بر باد بشکفتند و از باد بریختند و در گل خفتند!.مى گویند روزى خالد بن ولید از دختر نعمان بن منذر پرسید: چگونه شما از اوج عزّت و شوکت ، به خوارى و ذلّت افتاده اید؟ گفت : خلاصه سخن آن که روزى آفتاب بر آمد که هر رونده و آرمنده در خورنق  و سدیر زیر دست ما بود، امّا همین که آفتاب غروب کرد چنان شدیم که هر کس مارا مى دید دلش به حال ما مى سوخت . از عبدالملک بن عمیر نقل شده است که مى گوید: من سر امام حسین علیه السّلام را در قصر دارالاماره  که در مقابل عبیداللّه بن زیاد علیه اللعنة نهاده شده بود دیدم و سر عبیداللّه را در مقابل مختار و سر مختار را نزد مصعب بن زبیر و سر مصعب را در مقابل عبدالملک بن مروان مشاهده کرده ام و این همه را در مدّت دوازده سال دیده ام . از رسول خداصلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده که فرمود:مَا امْتَلاََتْ دارٌ حَبْرَةً الا امْتَلاَتْ عَبْرَةً وَما کانَتْ فَرْحَةٌ إِلاّ یَتْبَعُها تَرْحَة ؛ پر نشد خانه اى از سرور مگر آنکه پر شد از باریدن اشک و نمى باشد سرورى مگر آنکه دنبال او خواهد بود حزنى .

هرگز به باغ دهر گیاهى وفا نکرد

هرگز زدست چرخ خدنگى خطا نکرد

خیّاط روزگار به بالاى هیچکس

پیراهنى ندوخت که آن را قبا نکرد

نکته ها:  1- زرق و برق ناپایدار 
قرآن مجید در آیه مورد بحث ، حقایق عمیق عقلى را که شاید درک آن براى بسیارى از مردم به آسانى امکان پذیر نیست ، با ذکر یک مثال زنده و روشن در آستانه حسّ آنها قرار مى دهد. به انسانها مى گوید:آغاز و پایان زندگى شما همه سال در برابر چشمانتان تکرار مى شود، اگر شصت سال عمر کرده اید، شصت بار این صحنه را تماشا نموده اید.در بهاران گامى به صحرا بگذارید و آن صحنه زیبا و دل انگیز را که از هر گوشه اش آثار حیات و زندگى نمایان است بنگرید، در پاییز نیز به همان صحراى سر سبز فصل بهار گام بگذارید و ببینید چگونه آثار مرگ از هر گوشه اى نمایان است .آرى ، شما هم یک روز کودکى بودید همچون غنچه نوشکوفه ، بعد جوانى مى شوید همچون گلى پر طراوت ، سپس پیر و ناتوان مى شوید، به مانند گلهاى پژمرده و خشکیده و برگهاى زرد و افسرده و سپس طوفان اجل ، شما را درو مى کند و بعد از چندصباحى خاکهاى پوسیده شما به کمک طوفانها به هر سو پراکنده مى گردد. تازه ، این در صورتى است که آدمى عمر طبیعى خود را طى کند، ولى اگر چنانچه در معرض مرگهاى ناگهانى از قبیل زلزله ها، تصادفها، سرطانها، سکته ها که در این زمان خیلى رایج است ، قرار گیرد، حسابش معلوم است ، چنانکه مثل آن در سوره یونس ، آیه 24 مثَل 17 گذشت که زندگى دنیا را به آب بارانى تشبیه کرده که بر زمین فرو ریزد و گیاهان گوناگونى از آن بروید و همین که این گیاهان سرسبز شده و صفحه زمین را زینت بخشیده اند، ناگهان سرما و یا صاعقه اى بر آن اصابت نموده ، چنان نابودش مى کند که گویى از اصل نبوده است .به هر صورت زندگى دنیا چه راه طبیعى خود را طى کند و چه نکند، دیر یا زود دست فنا دامانش را خواهد گرفت .