مرگ و آخرت و اصالت حیات آخرت در برابر حیات دنیا

پس از سپرى شدن حیات موقت دنیا، فرصت انسان براى کسب شرایط زیستى حیات ابدى پایان مى یابد و او با مرگ بدن به نشئه و عالمى دیگر وارد مى شود و در آنجا بر اساس آنچه که روح او کسب نموده به سیر خود تا مرحله بعدى حیاتش یعنى قیامت ادامه مى دهد.قل ان الموت الذى تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الى عالم الغیب والشهده فینبئکم بما کنتم تعملون . بگو مرگى که شما از آن فرار مى کنید، حتما شما را ملاقات مى کند و سپس ‍ به سوى داناى پنهان و پیدا- خداوند- باز مى گردید و او شما را به آنچه کردیده اید آگاه مى سازد.  و این سرنوشت قطعى همه انسانهاست که یکى پس از دیگرى و نسل به نسل با سپرى شدن عمرشان به عالم دیگرى منتقل مى شوند و این جریان آن قدر ادامه مى یابد، تا عمر زمین و آسمانها و جهان خلقت به سر آید و با سپرى شدن اجل آنها نظم جهان به هم مى خورد واز بین مى رود و حیات دنیا پایان یافته و دگرگون مى گردد و قیامت تحقق مى یابد و انسان وارد مرحله جدیدى از زندگى خود که حیات ابدى است ، مى شود.قرآن در این باره مى فرماید: یوم تبدل الارض غیر الارض و السموات و برزوالله الواحد الهار. روزى که زمین به زمینى دیگر و آسمانها نیز به آسمان دیگر تبدیل شود و - مردم - در پیشگاه خداى یگانه مقتدر حاضر شوند. ونیز مى فرماید: ما خلقنا السموات والارض و ما بینها الا با لحق و اجل مسمى .ما آسمانها و زمین را جز به حق و براى مدتى معین نیافریدیم . و همچنین درباره حتمیت معاد و قیامت مى فرماید: و ان الساعه اتیه لاریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور.و مسلما ساعت قیامت بدون هیچ تردیدى خواهد رسید و خداوند به یقین مرده ها را از قبر برمى انگیزد. و یا:    ذالک الیوم الحق فمن شاء انخذالى ربه ماباء.
چنین روزى - قیامت حق است پس هر کس مى خواهد، براى خود نزد پروردگارش منزلتى یابد.

ادامه مطلب ...

عوامل سقوط حکومت ها : انداختن بار سنگین بر دوش مردم

یکى دیگر از عوامل انقراض این است که حاکمان جامعه کارهاى شاق و دشوار را بر گردن مردم بگذارند، این امر باعث مى شود مردم به حاکمان خود بدگمان شوند و در نتیجه عامل جدایى با سران امت سر از امت سر از افق بدگمانى برمى دارد. در این صورت دشوار است حکومت پس از آن ، زمینه توجه ، عنایت و نظر مردم را به خانه جلب کند. این مساءله زمان زیادى را مى طلبد. آن حالت ، در درون خانه ها تاءثیر نادرست خود را بر جاى مى گذارد و نسل بعد را از نظام حاکم جدا مى کند، گرایش دیگرى را در وجود آنان پدید مى آورد که با حاکمیت فعلى در تضاد قرار دارد. به عبارت دیگر بدبینى مردم در نهان تاءثیر خود را بر نسل بعد مى گذارد  و به دنبال جایبگزینى مى گردند تا حالت بدبینى را با آن جایگزین ، به حالت خوش بینى تغییر دهند که قبلا در درون خانه ها مورد تمجید و ستایش قرار گرفته و نسل حاضر از آن به نیکى یاد کرده است .عوامل برش را باید به درستى شناخت  و قطع کرد نه اینکه اجازه داد به رشد خود ادامه دهند تا بین مردم و سردمداران خود فاصله اندازند، آن هم فاصله اى که هیچ چیز نتواند آن را از میان بردارد. اگر برنامه هایى که براى مردم از طرف نظام حاکم به اجرا در مى آید بر دوششان سنگینى نماید، به دنبال راه یا وسیله اى مى گردند که آسان تر و راحت تر، آن بار را بر زمین گذارند. روحیه انسان به کارى که توان آن را ندارد، تن در نمى دهد و از آنان مى گریزند. گریز خلاف نظم و یکپارچگى امت است. قرآن در زبان دعااین مطلب را بازگو مى کند: ربناو لا تحملنا ما لا طاقة لنا به : پروردگارا توان حمل هر چه را نداریم بر ما بار نکن یا به عبارت بهتر اگر توان و طاقت بردن چیزى را به ما ندادى بر دوش ما میننداز . اسلام براى اینکه مردم را به طرف خود جذب کند، روش خود را برخلاف قوانین دشوار و سخت قرار داده است : ما جعل علیکم فى الدین من حرج  : در دین حرج ، تنگى و زحمت قرار نداده است . ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج  : خداوند نمى خواهد بر شما تنگى و زحمت قرار دهد. اصولا قوانین شریعت بر اساس توان و وسع بشر وضع شده است نه ما فوق توان انسان که گریز آور باشد:لا یکلف الله نفسا الا وسعها  خداوند وظیفه را مقرر نمى کند مگر بر اساس وسع و توان روحیه انسان چون روحیه انسان پذیراى سختى نیست ، دست به دعا مى دارد که : ربنا و لا تحمل علینا اصرار... : پروردگارا! سختى را بر ما مینداز. تکلیف شاق ، بار سنگینى که صاحبش را بى حرکت مى کند و نمى گذارد تکان بخورد اصر گویند.  روش پیامبر یا در اصل وجود

ادامه مطلب ...

رازهاى وضو


رسول خداصلّى اللّه علیه و آله بعد از نماز صبح بین الطلوعین ، در مسجد مى نشستند و به سؤ الات مردم پاسخ مى دادند. روزى دو نفر نوبت گرفتند تا در محضر حضرت سؤ الاتى مطرح کنند. پیامبرصلّى اللّه علیه و آله فرمودند: من بگویم شما براى چه آمده اید یا شما خود مى گوئید؟ عرض ‍ کردند یا رسول ا... شما بفرمائید؟ فرمودند: یکى براى یاد گرفتن مسائل حج آمده است و دیگرى براى سئوال و آموختن مسائل وضو گرفتن . آنگاه جواب سؤ ال ها را چنین بیان فرمودند:امّا معناى وضو گرفتن :
شستن صورت در وضو یعنى ، خدایا هر گناهى که با این صورت انجام دادم آن را شستشو مى کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانى پاک سر بر خاک بگذارم .
شستن دستها در وضو یعنى ، خدایا! از گناه دست شستم و گناهانى را که با دستم مرتکب شده ام تطهیر مى کنم .
مسح در وضو یعنى ، خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروانده ام سرم را تطهیر مى کنم و آن خیالهاى باطل را از سر بدور مى اندازم .
مسح پا یعنى ، خدایا! من از جاى بد رفتن پا مى کشم و این پا را از هر گناهى که با آن انجام داده ام تطهیر مى کنم . اگر کسى بخواهد نام مبارک حقتعالى را بر زبان آورد باید دهان را تطهیر کند. مگر مى شود با دهان ناشسته انسان نام خدا را ببرد. باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید. این گوشه اى از اسرار وضو گرفتن است . اگر ما مى بینیم از نماز لذت نمى بریم و از عبادت لذت نمى بریم براى آن است که به این اسرار آشنا نیستیم . آنها که از عبادت لذت مى برند چیزى را به این عبادت تبدیل یا تعویض نمى کنند.
اینکه مى بینیم ما نماز مى خوانیم و چیزى از نورانیت احساس نمى کنیم براى آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخواندیم . خاصیت نماز در معرفت باطن آن است .