عبادت و راز و نیاز در شب

قرآن مجید، به عبادت و تهجد در شب ، بسیار اهمیت مى دهد. این ظاهرا بدان جهت است که تمرکز قوا در شب ، بهتر و بیشتر است . و انسان بهتر مى تواند خودش را دریابد و در تفکر و اندیشه فرو برود، بویژه موقعى که مقدارى بخوابد و بعد - مثلا بعد از نصف شب - بیدار شود. چنانکه در این رابطه مى خوانیم :  ان ناشة اللیل هى اشد و طا و اقوم قیلا.
یعنى : حقا که عبادت شب ، محکمترین قدمى است در صفاى نفس و توجه به پروردگار و استوارتر است از جهت گفتار که بدن آرام است و زمان آرام ، آنچه زبان مى گوید قلب به آن توجه دارد.
به هر حال در این باره آیاتى که خطاب به رسول خدا - صلى الله علیه و آله - و یا براى عموم است ، بررسى مى کنیم :
1   یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا نصفه اوا نفص منه قلیلا اوزد علیه و رتل القرآن ترتیلا، انا سنلقى علیک قولا ثقیلا. ان ناشة اللیل هى اشد و طا و اقوم قبلا. ان لک فى النهار سبحا طویلا و اذکر اسم ربک و تبتل الیه نبتیلا. یعنى : اى لباس به خود پیچیده ! شب را بیدار باش عبادت کن  مگر کمى از آن را. نصف شب را بیدار باش و یا کمى از نصف ، کمتر کن و یا بر نصف بیفزاى و قرآن را به تاءنى بخوان . ما خطاب و تکلیف سنگینى بر تو خواهیم کرد.
عبادت شب ، قدم محکمتر برداشتن است و استوارترین سخن . تو را در روز، تلاش بسیارى است . نام پروردگارت را یاد کن و به او اخلاص بورز، اخلاص کامل بریدن از هواى نفس و مخصوص کردن خود براى خدا.
الف -   در این ، آیات تکلیف شاقى على الظاهر بر آن حضرت شده و یا لااقل عمل به آن ، ایمان قوى و تسلیم محض لازم دارد.ب -    آن تکلیف : عبادت و بیدار ماندن نصف شب یا ثلت شب و یا دو ثلث آن است . این عمل ، یک یا دو بار و یا چند بار در سال ، آسان است ولى لدامه آن کار مشکلى است .ج -    عبادت و بیدار ماندن باید در شب باشد و شب بودن در آن قید شده است . زیرا عبادت شب ، نماز و ذکر و دعا و قرآن خواندن در آن - که انسان خودش را در کمال آرامش و سکوت ، پیدا کرده است - بزرگترین قدم در راه خداوند است .د -  عبادت شب ، انسان را در عمل به تکلیف یارى و کمک مى کنند. و بهتر مى تواند، قول ثقیل و تکلیف سنگین را تحمل نماید، لذا براى تحکل قول ثقیل ، بیدارى شب ، مقدمه شده است . وانگهى روز، تواءم با تلاش زندگى است و آن تلاش ولو براى خدا هم باشد، باز انسان کمتر خودش را پیدا مى کند.ه -   آرى در راه رسیدن به سعادت ، باید خدا را یاد کرد و قرآن خواند و با خدا خلوت نمود و اخلاص ورزید:  و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا.و -    از آخر سوره ، معلوم مى شود که رسول خدا - صلى الله علیه و آله - و عده اى از مؤ منان ، به این تکلیف بزرگ عمل مى کرده اند ولى چون ادامه آن اشکالاتى داشت ، خداوند تخفیف فرمود: چنانکه مى فرماید: ان ربک یعلم انک تقوم ادنى من ثلثى اللیل و ثلثه و طائفه من الذین معک و الله یقدر اللیل و النهار علم ان لن تحصوه فتاب علیکم فاقرؤ اما تیسر من القران . یعنى : خداوند مى داند که تو اى پیامبر! نزدیک به دو ثلث شب و گاهى نصف شب و گاهى ثلث شب را قیام به عبادت مى کنى . و همچنین گروهى از مؤ منان چنین مى کنند. خدا شب و روز را مقدر مى کند و آنچه در شب و روز واقع مى شود، مى داند خدا دانست که نمى توانید آن را به آخر برسانید، لذا از شما اوقات خواب و کارهاى دیگر را در گذشت اکنون در شب ، آنچه از عبادت بر شما میسر است انجام دهید.

ادامه مطلب ...

فروشنده جبرییل ، خریدار میکاییل

روزى على مرتضى (ع ) وارد خانه شد، دیدند امام حسن و امام حسین (ع ) پیش فاطمه زهرا(س ) گریه مى کنند، پرسید: روشنایى چشمان من و میوه دل و سر و جان چرا گریه مى کنند؟ فاطمه (س ) گفت : این ها گرسنه اند و یک روز است که چیزى نخورده اند!على (ع ) پرسید این دیگ بر سر آتش چیست ؟ گفت : در دیگ تنها آب است که براى دل خوشى فرزندان بر سر آتش نهاده ام !على (ع ) دل تنگ شد، عبایى داشت به بازار برد و فروخت و با شش درهم بهاى آن خوراکى خرید و به سوى خانه باز مى گشت که سائلى گفت : آیا در راه خدا وام مى دهید تا خدا آن را چند برابر کند؟ على (ع ) همه آن خوراکى را به او داد، وقتى به خانه بازگشت فاطمه (س ) پرسید: آیا توانستى چیزى آماده کنى ؟
گفت : آرى اما همه آن را به بینوایى دادم ، برگشت که براى نماز به مسجد برود در راه کسى را دید گفت : یا على (ع ) این شتر را مى فروشم . حضرت فرمود: نمى توانم بخرم چون پول آن را ندارم ، آن کس گفت : به تو فروختم تا هر وقت غنیمتى یا عطایى از بیت المال به تو رسید به من بازدهى !على (ع ) آن شتر را به 60 درهم خرید و به راه افتاد، ناگهان شخصى را دید، او گفت : یا على این شتر را به من بفروش .على (ع ) گفت : فروختم ، به چند مى خواهى ؟
گفت : به 120 درهم مى خرم .على (ع ) راضى شد و پول را گرفت ، نیمى از آن به برگشت وام داد و نیم دیگر را به خانه برد و وقتى حضرت محمد(ص )، قصه را از على (ع ) شنید، به او فرمود: فروشنده جبرییل و خریدار میکاییل بوده و این آن وامى بود که به آن سائل دادى

نخستین گام در سلوک به سوى حق تعالى

بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالى ، تفکر است ، و بعضى از علماى اخلاق آن را در بدایات در مرتبه پنجم قرار داده اند، و آن نیز در مقام خود صحیح است .
و تفکر در این مقام عبارت است از آن که ، انسان لااقل در هر شب و روزى مقدارى - ولو کم هم باشد - فکر کند در این که آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده ، و تمام اسباب آسایش و راحت را از براى او فراهم کرده ، و بدن سالم و قواى صحیحه ، که هر یک داراى منافعى است که عقل هر کس را حیران مى کند، به او عنایت کرده ، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده ، و از طرفى هم این همه انبیا را فرستاده ، و کتاب نازل کرده ، و راهنمایى ها نموده ، و دعوت ها کرده است ، آیا وظیفه ما با این مولاى مالک الملوک چیست ؟ آیا تمام این بساط، فقط براى همین حیات حیوانى و اداره کردن شهرت است که با تمام حیوانات شریک هستیم ، یا مقصود دیگر در کار است ؟
آیا انبیا کرام ، و اولیا معظم ، و حکماى بزرگ و علماى هر ملت که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع مى کردند، و آن ها را از شهوات حیوانى ، و از این دنیاى فانى پرهیز مى دادند، با آن ها دشمنى داشتند و دارند، یا راه صلاح ما بیچاره هاى فرو رفته در شهوات را مثل ما نمى دانستند؟
لزوم عمل به ظاهر شریعت  بدان که هیچ راهى در معارف الهیه پیموده نمى شود مگر آن که ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت ، و تا انسان متادب به آداب شریعت حقه نشود، هیچ یک از اخلاق حسنه از براى او به حقیقت پیدا نشود، و ممکن نیست که نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند، و علم باطن و اسرار شریعت از براى او منکشف شود، و پس از انکشاف حقیقت ، و بروز انوار معارف در قلب نیز متادب به آداب ظاهره خواهد بود، و از این جهت دعوى بعضى باطل است که به ترک ظاهر، علم باطن پیدا شود  یا پس از پیدایش آن به آداب ظاهره احتیاج نباشد  و این از جهل گوینده است به مقامات عبادت و مدارج انسانیت . عزم و اراده  اى عزیز! بکوش تا صاحب عزم و داراى اراده شوى ، که خداى نخواسته اگر بى عزم از این دنیا هجرت کنى ، انسان صورى بى مغزى هستى که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى ، زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است . و جرات بر معاصى کم کم انسان را بى عزم مى کند، و این جوهر شریف را از انسان مى رباید. استاد معظم ما - دام ظلله - مى فرمودند: بیش تر از هر چه ، گوش کردن به تغنیات سلب اراده و عزم از انسان مى کند
پس اى برادر! از معاصى احتراز کن ، و عزم هجرت به سوى حق تعال نما، و ظاهر انسان کن ، در خود را در سلک ارباب شرایع داخل کن ، و از خداوند تبارک و تعالى در خلوات بخواه که تو را در این مقصد همراهى فرماید، و رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او را شفیع قرار ده ، که خداوند به تو عنایت فرماید، و از تو دستگیرى نماید در لغزش هایى که در پیش دارى . زیرا که انسان در ایام حیات لغزشگاه هاى بسیار دارد که ممکن است در آن واحد به پرتگاه هلاکت چنان افتد که دیگر نتواند از براى خود چاره بکند، بلکه در صدد چاره جویى هم برنیاید، بلکه شاید شفاعت شافعین هم شامل حال اونشود. نعوذ بالله منها.
مشارطه ، مراقبه و محاسبه از امورى که لازم است از براى مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است . مشارطه آن است که در اول

ادامه مطلب ...