اهمیت محاسبه نفس

از جمله ویژگى هایى که حضرت براى اهل ذکر بر مى شمارند، محاسبه نفس ‍ و بررسى رفتار خویش است . به همین مناسبت جا دارد در این جا به بحث محاسبه نفس و اهمیت و ضرورت آن اشاره اى داشته باشیم .
ضرورت و اهمیت محاسبه نفس بر کسى پنهان نیست و نگاهى اجمالى به آیات و روایات فراوانى که در این زمینه وارد شده ، ضرورت و جایگاه حیاتى آن را براى ما آشکار مى سازد. علماى اخلاق نیز اکیدا سفارش ‍ کرده اند که انسان در پایان هر روز به بررسى و محاسبه رفتار خویش بپردازد و بنگرد به وظایف الهى و واجباتى که بر عهده او بوده عمل کرده یا نه . اگر پس از بررسى پى برده که به وظایف خویش عمل کرده است و رفتارش بر طبق موازین شرع بوده است ، خداوند را سپاس گوید که توفیق انجام وظایف را به او عنایت کرده است و سعى کند در روزهاى بعد همان مسیر سالم و صحیح را ادامه دهد؛ اما اگر به وظایف الهى خویش عمل نکرده ، یا آنها را ناقص انجام داده و به لغزش و انحراف آلوده گردیده است ، سعى کند با انجام اعمال نیک و مستحبات ، به خصوص نمازهاى نافله ، کاسى ها را جبران کند و در برابر ترک وظایف الهى و انجام معصیت خداوند، خویشتن را سرزنش کرده استغفار نماید تا خداوند از گناهانش در گذرد.
درباره اهمیت محاسبه نفس اما کاظم علیه السلام مى فرمایند:
لیس منا من لم یحاسب نفسه فى کل یوم فان عمل حسنا استزاد الله و ان عمل سیئا استغفر الله منه و تاب الیه ؛ از ما نیست کسى که هر روز حساب خود را نرسدت پس اگر عمل نیکى انجام داده از خداوند زیاد شدن اعمال خیر را طلب کند و اگر کار بدى مرتکب شده ، از خداوند آمرزش بخواهد و به سوى او بازگشت کند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به اصحابشان مى فرمایند:
اءلا اءنبئکم باءکیس الکیسین و اءحمق الحمقاء؟ قالوا بلى یا رسول الله . قال : اءکیس الکیسین من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت ، و اءحمق الحمقاء من اتبع نفسه هواء و تمنى على الله الامانى ؛ آیا شما را از زیرک ترین زیرکان و نادان ترین نادانان آگاه نسازم ؟ اصحاب گفتند: بله ، اى رسول خدا. حضرت فرمود: زیرک ترین انسان ها کسى است که به حساب نفس خویش رسیدگى کند و براى پس از مرگ خویش عمل کند، و احمق ترین احمق ها کسى است که پیرو هواى نفس خویش باشد و پیوسته آرزوهاى خود را از خداوند در خواست کند.

اهل ذکر و مشاهده جهان آخرت

کسانى که لذت انس با خدا را چشیده اند و دل خود را ماءواى ذکر خدا ساخته اند و به خلوت نجواى با معشوق خویش بار یافته اند، دنیا و لذت ها و خوشى هاى آن برایشان کم فروغ گردیده و با روشن شدن چشمشان به حقایقى فراتر از دنیا و مادیات ، دیگر رغبت ماندن در این دنیا را ندارند، چه رسد که دل بسته آن باشند؛ چنان که حضرت امیر علیه السلام مى فرمایند: فکانما فطعوا الدنیا الى الاخرة و هم فیها فشاهدوا ما وراء ذلک ...؛ آنها با این که در دنیا زندگى مى کنند، اما هواى رفتن از دنیا و پیوستن به آخرت دارند. به درجه اى از معرفت رسیده اند و تا بدان جا در مسیر خودسازى و تکامل اوج گرفته اند که سراى آخرت را مشاهده مى کنند و از آنچه بر برزخیان مى گذرد آگاهى دارند. آنها هر کجا که باشند دلشان با خدا است . حتى وقتى با کسى سخن مى گویند، باز در دل به خدا توجه دارند و لحظه اى دل از انس با خدا نمى کنند. آنان که با حقایق عالم هستى اطلاع یافته اند و عصاره ارزش ها و کمالات بر آنها عینیت یافته و به پوچى و بى مقدارى دنیا و مظاهر آن پى برده اند، از دنیا طلبى مردم تعجب مى کنند. آنان در شگفتند که چگونه مردم چون دیوانگان و لاشخوران بر سر مردار گندیده دنیا به جان هم مى افتاده اند و هر کس سعى مى کند با حیله و نیرنگ گوى سبقت از دیگران برباید و عرصه را بر رقیبان خویش تنگ سازد. براى آنان بسى مایه تاءسف است که چگونه مردم دل به دنیا بسته اند و با لذت هاى آن خو گرفته اند و از عالى ترین لذت ها، یعنى انس با خدا، چشم پوشیده اند؟ به راستى چرا بسیارى از مردم به جاى خدا بر قدرت هاى مادى و دنیایى تکیه دارند؟ مگر نه این است که هر چیزى در پرتو قدرت خداوند تحقق مى یابد؟
در مقابل ، مردم نیز وقتى مى بینند اهل ذکر و شیفتگان انس با خدا اعتنایى به دنیا و لذت هاى آن ندارند، تعجب مى کنند که چرا اینها بى اعتنا از کنار این لذت ها مى گذرند؟ و چرا در نظر آنان کاخ ‌ها و انبان هاى طلا و پول با مشتى خاک و خاشاک یکسان است ؟! غافل از این که آنها به لذتى رسیده اند که لذت هاى دنیا و نظرشان بى مقدار و بى ارزش گردیده است .مى گویند شخصى که شهر را ندیده بود و از اوضاع و احوال آن بى خبر بود گذرش به شهر افتاد و به بازار رفت و وارد دکان قنادى شد. وقتى دید شیرینى هاى متنوع و رنگارنگ در آن دکان چیده اند و شیرینى فروش آرام نشسته و از آنها نمى خورند تعجب کرده و پنداشت که چشمان او نابیناست ، از این رو انگشتان خود را جلو چشمان او برد، و وقتى متوجه شد که او با وجود بینایى شیرینى ها را نمى خورد با تعجب گفت : آیا اینها را مى بینى و نمى خورى ؟! یکى از اساتید ما مى فرمود که در زمان مرحوم شیخ انصارى که طلبه ها در نهایت فقر و گرفتارى زندگى مى کردند. شخصى چند کیسه طلا نزد شیخ آورد و در دالان خانه شیخ قرار داد و از شیخ رسید خواست ، اما مرحوم شیخ از دادن رسید امتناع کرد. کیسه هاى طلا زیر دست و پا لگد مى شد و هر چه آن شخص اصرار و التماس مى کرد، مرحوم شیخ نمى پذیرفت ، آن شخص گفت : من امانت دارم ، این امانت را به من سپرده اند که به شما برسانم ؛ گناه من چیست که به من رسید نمى دهى ؟ یکى از نزدیکان مرحوم شیخ به ایشان عرض کرد که چرا شما آن امانتى را تحویل نمى گیرید و رسید نمى دهید؟ مرحوم شیخ فرمود: این واسطه اى که طلاها را از صرافى گرفته و این جا آورده مسیحى است و من نمى خواهم دست مسیحى به رسیدى برسد که روى آن اسم خدا را مى نویسم ، هر وقت واسطه مسلمانى فرستادند رسید مى دهم ، مرحوم شیخ قسم خورد که نظر من این طلاها با مشتى خاکستر فرقى ندارد؛ تازه اینها امانتى است که باید به اهلش برسانم ، اگر از خودم هم مى بود اهمیتى براى من نداشته چون چند صباحى در اختیارم مى بود و بالاخره آنها را مى گذاشتم و مى رفتم .به هر جهت ، براى این که انسان به تعالى برسد و به رفتار و اندیشه علوى مزین گردد و ثروت دنیا آن قدر برایش ارزش نداشته باشد که براى رسیدن به آن دست به هر خلافى بزند، باید یا خدا را در دلش زنده نگه دارد. اگر به جاى توجه به خداوند، به دنیا عشق بورزد، مستحق نکوهش خداوند و رانده شدن از درگاه تعالى مى گردد. خداوند درباره اینان به پیامبرش فرمود: ولا تطع من اءغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه و کان اءمره فرطا؛ و از آن کسى که از یاد ما روى برتافته و جز زندگى دنیا را خواستار نبوده است ، روى برتاب .خداوند به پیامبر صلى الله علیه و آله فرمان مى دهد، از کسانى که فقط دل بسته زندگى دنیا هستند و شهوت و کام جویى از دنیا را بر یاد خدا و توجه به آخرت مقدم داشته اند، دورى کن . این دسته به جهت توجه افراطى به دنیا، چنان از خداوند غافل شده اند که بسا صرف وقت در امور عبادى و معنوى و توجه به خداوند را مایه تضییع عمر و به هدر دادن آن تلقى مى کنند! و چه بسا کارشان به جایى مى رسد که وقتى نام خدا و اولیاى خدا برده مى شود، سعى مى کنند حرف را عوض کنند. بر عکس حضرت ابراهیم علیه السلام ، هنگام که جبرئیل گفت : سبوح قدوس فرمود: اگر یک بار دیگر نام محبوبم را ببى همه مالم را مى دهم . اما دنیا پرستان نه فقط از نام خدا لذت نمى برند، بلکه چنان زرق و برق دنیا آنها را فریب داده و دل باخته دنیا شده اند که به فرموده قرآن وقتى نام خدا برده مى شود، ناراحت هم مى شوند: و اذا ذکر الله وحده اشمازت قلوب الذین لا یومنون بالاخرة و اذا ذکر الذین من دونه اذا هم یستبشرون ؛ هنگامى که خداوند به یگانگى یاد مى شود، دل هاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند، متوجه مى گردد؛ اما هنگامى که معبودهاى دیگر یاد مى شود، شادمان مى شوند.طبیعى است وقتى کسى به آخرت ایمان نداشت ، زندگى دنیا براى او مقصد و هدف مى گردد و جز زندگى دنیا چیزى نمى خواهد و از آنچه او را از لذایذ دنیا باز دارد بیزار است . از این رو نمى خواهد که در حضور او نام خداوند برده شود و یا قرآن قرائت گردد و یاد مرگ به میان آید؛ چرا که عیش او را آشفته مى کند. این مرحله از انحطاط و سقوط، فرجام کسى است که به تدریج از فطرت خود فاصله مى گیرد و به جاى حرکت در مسیر فطرت خود و پرستش مبداء آفرینش و عمل به خواست او علم طغیان و سر پیچى را بر مى افرازد. او پس از آن که در دام هواى نفس خویش و وسوسه هاى شیطان گرفتار آمد، دنیا پرستى و دل سپردگى به لذت ها و شهوات دنیایى ، محور رفتار و اندیشه اش مى گردد.چنین کسى ممکن نیست گرایش و توجهى به یاد خدا و ذکر او داشته باشد؛ چرا که بین یاد خدا و شیفتگى به دنیا تضادى آشکار است .

استمرار عبادت و توجه به خدا و راه کار آن

چیزهاى بى ارزش و بى مقدار به راحتى به دست مى آیند، اما به دست آوردن چیزهاى با ارزش و نفیس دشوار است و باى به دست آوردن آنها باید تلاش کرد. از این رو با توجه به ارزش و والایى ذکر خدا و تاءثیر شایانى که در تاءمین سعادت اخروى و دنیوى انسان دارد، اگر کسى بخواهد دائم الذکر شود، باید سال ها تمرین و تلاش کند؛ چنان که اگر کسى بخواهد در یک رشته اى قهرمان شود، باید مدت ها تمرین و تلاش کند تا به خواسته خود برسد. ما همان گونه که براى رسیدن به بسیارى از خواسته هاى دنیایى خود سال ها زحمت مى کشیم تا به آنها برسیم ، براى رسیدن به کمالات اخروى نیز باید تلاش کنیم و چنان نیست که به راحتى به آنها دست یابیم .در این راه نیز نباید انتظار داشته باشیم که ره صد ساله را یک شبه طى کنیم . باید همواره در صدد ترک گناهان و پاک ساختن حریم دل از آلودگى هاى معنوى بود و برنامه اى منظم و مستمر براى عبادات در نظر گرفت . اگر انسان برنامه اى منظم براى عبادت نداشته باشد و هر وقت میلش کشید عبادت کند - مثلا یک روز ده جزء قرآن بخواند و پس از آن چندین ماه به قرآن نگاه نکند - تغییر و تحول قابل توجهى در او پدید نخواهد آمد.در اصول کافى بابى به استمرار و مداومت بر عبادت و عمل اختصاص داده شده است . در یکى از روایات آن باب امام صادق علیه السلام مى فرمایند:ایاک اءن تفرض على نفسک فریضة فتفارقها اثنى عشر هلالا؛
مبادا عملى را بر خود واجب گردانى و تا دوازده ماه از آن دست بردارى .هم چنین آن حضرت در روایت دیگرى مى فرمایند:کان على بن الحسین صلوات الله علیهما یقول انى لاحب اءن اءداوم على العمل و ان قل ؛ امام سجاد علیه السلام مى فرمود: من دوست دارم که بر عمل مداومت داشته باشم ، گرچه کم باشد.توصیه علما و بزرگان این است که انسان در آغاز عبادت و عملى ، سبک مختصر را برگزیند تا بتواند آن را استمرار و تداوم بخشد و برایش به صورت ملکه در آید، نه این عمل و عبادتى سنگین و دشوار را انتخاب کند که تداوم آن ممکن نگردد. پس از آن به مرحله بالاتر وارد شود و عمل مفصل ترى را انتخاب کند و بر انجام آن مداومت داشته باشد. چنان نیست که اگر اینان شبى را بیدار ماند و به عبادت و راز و نیاز گذارند بارش بسته شود و به نتیجه برسد. اگر کسى بخواهد از ذکر و یاد خدا نتیجه بگیرد، باید برنامه اى براى ذکر داشته باشد و در طول سال به آن عمل کند. خواه آن برنامه انجام ساعتى عبادت در روز باشد، یا خواندن چند صفحه قرآن در هر روز باشد و یا با صلاحدید و نظر یکى از اساتید و اولیاى خدا، ذکرى را برگزیند و هر روز آن را بخواند. وقتى که این برنامه ادامه یافت ، انجام عبادت و ذکر براى انسان راحت و هموار مى گردد و او مى تواند وقت بیشترى را صرف عبادت و ذکر کند. با ترک گناه و تداوم دادن به برنامه عبادتى ، انسان به تدریج در مى یابد که روزنه هاى بیشترى از نور به رویش گشوده مى شود و رفته رفته احساس مى کند که مى تواند ذکر دایم داشته و در همه حالات به خدا متوجه باشد.البته بهترین برنامه هاى عبادى در قرآن ارایه شده است ؛ نظیر توصیه قرآن به ذکر و تسبیح خداوند در صبحگاه و شامگاه و عبادت و سجده در بخشى از شب .و اذکر اسم ربک بکرة و اءصیلا.من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا؛  و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن و بخشى از شب را در برابر او سجده کن و شب هاى دراز او را به پاکى ستاى .این دستور برنامه کاملى در ذکر خدا و ارتباط با مبداء وجود داشت .بى تردید مقصود از چنین تسبیح و عبادتى که بخشى از شب را فرا مى گیرد فراتر از نمازهاى واجب ، و عبارت است از نمازها و اذکار مستحبى که انسان در صدد انجام آنها بر مى آید و برنامه دراز مدت و مستمرى را براى آنها در نظر مى گیرد.