وقت اذان
قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم : «ألا وإنّ فی أیّامِ دَهْرِکُم نَفَحاتٍ ألا فَتَعَرَّضوا لَها»؛ نفحه در تمام ایام هست، ولی بیداری گاه گاه است وحضرت میخواهد ما همیشه بیدار باشیم. دلیل دوام نفحه: 1 ـ فیض دائم است، چون اسماءُ اللّه تعطیلی ندارند.
2 ـ اگر فیض وقفه پیدا کند وهمان گاه مرزوقی گرسنه وتشنه شود، نمیتوان گفت رازق تعطیل کرده است، بلکه باید سلطان وقت بر قلب مؤَذّن ونمازگزار حاکم باشد. چنانکه هنگام سحر مؤذن هر چه لذت توحید را بیشتر چشیده باشد، نغمهاش جانبخشتر است. چون با نغمه خوش، آیات ومواعظ وحکم واشعار زیبا را به یاد دوست زمزمه میکند، به انتظار رسیدن وقت لقاء که اوطلایهدار کاروان معراج است، خفتگان را صلا میزند که برخیزید نسیمهای بهشتی در حال وزیدن است.
گفت پیغمبر: که نفحتهای حق اندر این ایام میآرد سبق
گوش هش دارید این اوقات را در ربایید این چنین نفحات را
نفحهای آمد شما را دید ورفت هر کرا میخواست جان بخشید ورفت
نفحهای دیگر رسید آگاه باش تا از این هم وانمانی خواجه تاش
وبرای سبقت گرفتن به اوقات فضیلت، حدیث است که:
«سیروا فَقَدْ سَبَقَ المُفْرَدون»؛ ای خفتگان برخیزید، حرکت کنید، تک سواران پیشی گرفتند، وبه مقصد رسیدند. وقت نافله شب گذشت، راکعین وساجدین، از این حُجُب مادی گذشتند وبه حضرت دوست رسیدند، سپیده امید دمید، شمس حقیقت از مشرق ذات در تجلّی است، قلبها را مجلای این تجلّیات قرار دهید وروحها را به این نفحات رحمانی بسپارید تا حیات طیّبه بیابید وقیامتتان قیام کند. قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم لِمالک بنِ الحُویرِث ولِصاحِبِه: «إِذا کُنْتُما فی سفر فَأذِنّا وأَقیما الحدیث»؛ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به مالک بن الحویرث ورفیقش فرمود: وقتی در سفر هستید اذان واقامه بگویید. تذکر: انسان از آغاز ولادت با نَفَسهایش مسافر است، هر نَفَسی، قدمی به مرگ. قیل: «أنفاسُک خُطاک إِلی أَجَلِک» وهرگز نشاید که در جایی درنگ کند، اگر بیش از یک نفس در مرحلهای بماند، فعل خدا را در جان خود تعطیل کرده، چون خدا در خلق خود هر لحظه در شأنی وکاری است وباید انسان نفَس به نفَس، مراقب فعل خدا در وجود خود باشد وجذبهها ونفحات را دریابد. هنگام طلوع فجر است ولقاء اللّه: «قد قامت الصلوة».
هین مگوفردا که فرداها گذشت تا به کلّی نگذرد ایام کشت
وعن الباقر علیهالسلام : «المؤذّن یغفر اللّهُ له مَدّ بَصَرِه، ومَدَّ صَوتِه فی السَّماء، ویُصَدِّقُه کلُّ رَطبٍ وَیابِسٍ یَسْمَعُه، ولَه مِن کلِّ مَن یصلّی معَه فی مسجده سهمٌ، ولَه بِکُلِّ مَن یُصلّی بِصَوتِه حَسَنَةٌ» نقلاً عن الفقیه باب الاذان؛ یعنی امام باقر علیهالسلام فرمود: مؤذن به اندازهای که قدرت بصیرت اوست وبه قدر معرفتش وآسمانی بودن صوتش، مشمول غفران ورحمت خدا قرار میگیرد. وهر تَر وخشکی، یعنی تمام ذرّات ومجرّدات که اذانش را بشنوند، با او همآوا هستند واین شهادتها وکلمات توحیدی را تصدیق میکنند؛ یعنی همه در ذکر، هم صدا هستند ومؤذّن از هر کسی که در مسجد اونماز میخواند از این اذان ونماز سهمی دارد وهر کسی که به صدای اذان اونماز بخواند، چه در مسجد ویا خارج از مسجد، حسَنِهای نصیبش میشود.
ندای اذان
اذان دو قسم است: اذان اِعلام واذان ذکر واِعظام: اِعظامُ اللّه واِعظامُ الصّلوة، وغیر از حیّ علی الصلوة، حیّ علی الفلاح وحیّ علی خیر العمل، بقیه اذان همه ذکر است واعلام.
1 ـ در دنیا مؤذن، مؤمنان را به مجلس حضور ومعراج وزیارت حق دعوت میکند، همچنان که در قیامت مردم را به حضور حضرت حق میخوانند.
2 ـ فالمعرفة فی الدنیا، بَذْرُ المُشاهَدَةِ فی الدّنیا والآخرة. کسانی که در دنیا عارف باللّه بودند ومنتظر این ندا تا به مهمانی دوست بشتابند، در آخرت اهل شهودند وحضور دوست وهر که در دنیا جاهل است وغافل، در آخرت از فیض شهود، نابیناست قال اللّه: «ومَن کانَ فی هذِه أَعْمی، فَهُوفی الآخِرةِ أَعمی، وأضلّ سبیلاً».
هر که امروز نبیند اثر قدرت او غالب آن است که فرداش نبیند دیدار
وهر کس در دنیا، چشمش به نماز روشن است، فردا دلش به دیدار دوست روشن است وقال رسول اللّه: «وقُرَّةُ عَینی فی الصَّلوة»، چون انسان میهمان سفره خویش است.
تذکر: کلمات اذان با اللّه آغاز میشود وبا اللّه ختم میشود که «هو الاَوّل والآخر» (اللّه اکبر، لا اله الا اللّه) تا از همه دل در اوبندی وبه اوبسنده کنی که عاشقان را جز تمنّای وصال یار نیست.
معنای اذان
اذان واقامه برای نمازهای واجب یومیه بر مرد و زن مستحب است با نیّت قربت، مرد بلند میخواند و زن آهسته وهر دو با طهارت و روبه قبله، حتیالامکان ایستاده بگوید وهر کس دونماز را با هم وپیوسته بخواند میتواند برای دومی فقط اقامه بگوید. اللّهُ اکبرُ مِنْ أنْ یوُصَف؛ خدا بزرگتر از آن است که بتوان توصیف کرد؛ یعنی وصفکننده مَحو در عظمت است، اللّه اکبر و یا خدا بزرگ است وقتی انسان به شهود قلبی یافت که کبیر غیر اللّه نیست؛ یعنی در کلّ وجود یک بزرگ است وآن هم اللّه، این جا برتری نیست که به معنای تفضیل باشد واگر اسبابی هست، مُسبّب الاسباب اوست. «فَلاتَجْعَلُوا لِلّهِ أَندادا وأنتُم تَعْلَمون»؛ پس برای خدا شریک قرار ندهید، در حالی که میدانید. این جا به توحیدی میرسی که میگویی شهادت میدهم که در کلّ وجود، جز خدای یکتا خدایی نیست؛ أشهد أن لا إله إلاّ اللّه. وباز به همه اعلام میکنی: از مدّعی اثرها وغافل وجاهل و همه، حتی مُوَحّدینی که این کلمه روحشان را مینوازد، همه بدانند که خدایی جز خدای یکتا نیست؛ أشهد أن لا إله إلا اللّه. واین شهادت از روی علم است وبندگی وتعلیم دیگران: «شهد اللّه أنّه لا إله إلا هووالملائکة وأولوا العلم قائما بالقسط». این جا با خدا و کرّوبیان عالم بالا، فرشتگان وعالمان وعارفان حق، هم آوا میشوی وهمه به عدل وداد میگویید: نیست خدایی، مگر اوکه خدای سرّ و پنهان است، همه با هم بگویید: أشهد أن لا إله إلا اللّه؛ از سرّ وعمق جان گواهی میدهم که جز خدای یکتا خدایی نیست، أشهد أنّ محمدا رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ؛ وبا همه وجودم گواهی میدهم که حضرت محمد لیاللهعلیهوآلهوسلم پیامبر خداست بر خلق. أشهد أنَّ علیا ولیّ اللّه؛ شهادت میدهم که حضرت علی علیهالسلام بعد از پیامبر صاحب اختیار مردم است. (تذکر: به قصد رجا بگوید، به قول رسائل عملیه).
معنای اللّه اکبر
راوی حضرت حسین بن علی علیهالسلام است: «قال کُنّا جُلُوسا فی المسجد إذا صَعد المؤذن المنارة»؛ امام حسین علیهالسلام گفت: در مسجد نشسته بودیم، که مؤذن بالای مناره رفت وگفت: اللّه اکبر اللّه اکبر. امیرالمؤمنین گریست وما هم با گریهاش گریستیم، وقتی مؤذن از اذان فارغ شد، حضرت فرمود: آیا میدانید مؤذن چه میگوید؟ گفتیم: خدا وپیامبر ووصیّش عالمترند. حضرت فرمود: اگر میدانستید، کمتر میخندیدید وبیشتر میگریستید. بعد فرمود: اللّه اکبر دارای معانی بسیار است وفرمود: الرابع: «اللّه اکبر عَلی مَعنی حِلمِه وکَرَمه، یَحلُمُ کَانَّه لایَعْلَم، ویَصْفح کَانّه لا یَری، ویستُرُ کَانَّه لا یُعصی، لا یعجّل بالعقوبة کرما وصفحا وحلما»؛ کبریایی در این معانی است، چهارمین معنای اللّه اکبر به معنای حلم وکرم حضرت حق است، چنان حلم میکند که گویی نافرمانی خلق را نمیداند؛ اَکبَر در حِلْم، وچنان گذشت میکند که گویی معصیتشان را نمیبیند؛ اکبر در عَفْو، وچنان گناه را ندیده میگیرد که گویی گناه یا گناه کاری نمیبیند؛ اکبر در کَرَم، از روی کرم وبزرگواری واز روی گذشت ونادیده گرفتن گناه واز روی حلم وبردباری، تعجیل در کیفر نمیکند. این است معنای «واِذا مَرّوا بِاللَّغوِمَرُّوا کِراما»؛ بندگان رحمان کسانی هستند که وقتی به عمل لَغوی میگذرند با بزرگواری، در عین بیزاری عبور میکنند. که بنده را سزاست که متخلق به خلق اللّه شود. تا با حلم وبزرگواری وجوانمردی ربّانی از کنار گناه بگذرد و گناهکار ازین بزرگواری سخت شرمنده است که میبیند ومیپوشد ودیدن این کرم در بازگشت وتوبه سخت مؤثر است.
اذان وحدت
اللّه اکبر: باید مؤذّن در حین کثرت به وحدت برسد وقطرهوار به دریای وحدت واصل شود، همچو امواج که از دریا خیزد و با وی در آمیزد واز دریا ناگزیر است. (حضرت استادم جناب حسنزاده آملی روحی فداه). حیرت عرفانی: وبا این معرفت به حیرت بنشیند. قال رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «لااُحْصیثَناءً عَلَیْک، انت کما اثنیتَ علی نَفسِک»؛ یعنی
ما نتوانیم حق حمد توگفتن با همه کرّوبیان عالم بالا
در حالی که سرّش گویای «اللّهم زِدنی فیک تحیّرا»؛ یعنی میگفت: اِلهی معرفتم را چنان فزون فرما که آن کثرت معرفت به وجوه ونِسبِ اَسمایی به حیرت عرفانی برسد. اشهد ان لا اله الا اللّه: که مؤذن از کثرت رسته و به وحدت رسیده و به شهود میبیند وگواهی میدهد که در کلّ وجود یک خدای (یکتای همه) بیش نیست: «فالعالَمُ صُورَةُ الحقّ وهُو روح العالَم المُدبِّرُ لَهُ»؛ یعنی که جهان صورت است ومعنی یار لَیسَ فی الدار غیرهُ دیّار قال اللّه: «وَلِلّهِ المشرِقُ والمَغْرِب فَاَیْنَما تُوَلّوُا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ اِنَّ اللّهَ واسعٌ علیمٌ» ؛ یعنی شرق وغرب همه عالم شئون اللّهاند و اوست هوالظاهر والباطن. پس به ظاهر وجود سفر کنی یا به باطن، همانجا ذات وصفات حق در تجلّی است وهمه اشیای عالم مظاهر صفاتند وصفات، مظاهر حضرت ذات. پس به هر جا روکنی، حتی وجود خودت، همه جا وجه اللّه است: «کل وجود تحت تدبیر روح مدبّر کلّ است». ذرّه ذرّه وجود و روح وسرّم گواه وحدت تدبیر حق است. «فلا تجعلوا للّه أندادا وأنتم تعلمون»؛ یعنی وقتی اللّه روح مدبّر کل است وربُّ العالمین، پس قرار ندهید برایش شریکی، در حالی که شما آگاه به تدبیر صنع هستید.
تذکر مجدّد
أشهد أن محمّدا رسول اللّه؛ یعنی با معرفت وطهارت وبندگی یافتم وشهادت میدهم که محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرستاده خداست برای هدایت وتکمیل بندگان. اشهد انّ علیا ولیّ اللّه؛ یعنی با دستورات مکرّر و اکید رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم و نصّ قرآن و کشف، دانسته شهادت میدهم که علی علیهالسلام بعد از رسول اللّه ولایت مطلقه بر خلق دارد و صاحب اختیار وامام بلافصل است: «یا أیّها الذین آمنوا أَطیعوا اللّه وأطیعوا الرسول وأولی الأمرِ مِنکم» ؛ یعنی ای کسانی که ایمان آوردید، فرمان خدا را اطاعت کنید ورسول خدا وصاحب اختیاران خود را. «واطیعوا الرسول»؛ اطاعت پیامبر کنید که آیینه صفات واَسمای حق است و ولی اللّه مطلق وعارف باللّه و واسطه غیب و شهادت وآن چه گویند وکنند، در پرتوعصمت است: «وما ینطق عَنِ الهَوی اِنْ هُواِلاّ وَحْیُ یُوحی»، همه وحی است. وآن چه از آب حیات دهند، کوثر است و از کانال سرّشان که مُطَهَّرند ونصیب کسی نیست جز مُطَهّرون. و «أولی الأمر منکم» که: «إنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجسَ أهْلَ البَیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطهیرا» هستند، و ایشان را حق ولایت تصرف حقانی در وجود انسان است و فاتح قلوب: نه مسلّط بر جسمها: «فَذَکِّرْ إنَّما أنْتَ مُذَکِّر لَسْتَ علیهم بِمُصَیْطِر»؛ ای پیامبر، توحید وقیامت را به مردم تذکّر ده ومجبورشان بر پذیرش مکن که توتسلّط اجباری نداری، جبّاران مسلّط بر جسماند وتو و پیامبران دیگر واولیای حق، فاتح قلوب باذنِ اللّهاید: حق الیقین: هوشهود الحق حقیقة فی مقامِ عَیْنِ الجَمع الاَحدیّة.
اذان واِقامه
أشهد أنّ فاطمة بنت رسولِ اللّهِ عصمةُ اللّهِ الکُبری
استاد بزرگوارمان علاّمه حسنزاده آملی ـ روحی فداه ـ در کتاب فریدشان فَصُّ حِکمةٍ عِصمَتیّة فی کلمةٍ فاطمیّة، (این کتاب به عربی نوشته شده وترجمه گردیده) فرماید: حقیقت عصمت عبارت از قوّه نوری ملکوتی است که صاحبش را از همه پلیدیها و رذایل نفسانی وگناه وسهوونسیان نگاه میدارد، وکسی که دارای عصمت است، در گرفتن وحی و الهامات سُبُّوحی، از لغزش وخطا محفوظ است ودر همه شؤون عبادی وخَلقی وخُلقی وروحانی وغیره در تمام عمر مَصون از خطاست «وآتَیناهُ الحُکمَ صَبیّا»؛ یعنی به یحیی پیامبر نیز در کودکی معارف حقیقیّه را عنایت کردیم وبعد از بیان شهودی که حضرت فاطمه دختر رسولاللّه علیهماالسلام بدون شکّ وریب، دارای مقام عصمت است وعلمای بزرگ، مانند جناب مفید ومرتضی رحمهماالله وغیر ایشان، با استدلال به آیات وروایات تنصیص وتأکید کردهاند به عصمت حضرت فاطمه علیهاالسلام . باز استاد فرمایند: بدان که عترت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که فاطمه از ایشان است همه معصومند، چنان که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه تصریح فرموده: (در خطاب به مردم) چگونه سرگردانید، در حالی که عترت پیامبرتان بین شما هستند وایشان زمامداران حقّند وپیشوایان دین وزبانهای صدق، پس ایشان را به نیکوترین مراتب ومنازل قرآن فرود آورید (که ایشان دریای معارف قرآنند) وشما ای مردم، همچوتشنگان بیتاب به این دریای آب حیات وارد شوید. وبعد استاد فرمایند: ابن ابی الحدید معتزلی (شارح نهجالبلاغه) به حقیقت سخن گفته که «عترت را به نیکوترین منازل قرآن فرود آورید». در این سخن سرّی عظیم نهفته است: که عترت را در عظمت وحرمت و فرمانبرداری واطاعت همانند قرآن بدانند، (چون عترت به اِتّحاد عقل وعاقل ومعقول خود، قرآن ناطقند: «ومایَنْطِقُ عَنِ الْهَوی اِنْ هُواِلاّ وَحیٌ یُوحی». وابن ابی الحدید گوید: این سخن مُشعِر به این است که: عترت معصومند، واگر گویند: سخن اصحابتان چگونه است؟ گویم: ابومحمد متویه در کتاب کفایه گوید که، علیّ علیهالسلام حتما معصوم است وروایات صحیح وقطعی، آشکارا دلیل بر عصمت باطنی حضرت است واین عصمت باطنی مخصوص اوست نه صحابه دیگر (جای دقّت وتفکّر است). جناب استاد پس از این بیانات موجز و رسا، فرمایند: وقتی دانستی که بقیه سرّ نبوت وعقیله رسالت و ودیعه مصطفی وهمسر ولیّ اللّه وکلمه تامّه الهی، فاطمه علیهاالسلام دارای مقام عصمت است، مانعی ندارد که در فصول اذان واقامه شهادت دهی به عصمت حضرت ومثلاً بگویی: (أشهَدُ أنَّ فاطمةَ بنتَ رسولِ الله عِصْمَةُ اللّهِ الکُبری) ومثل آن: (أشْهَدُ أنَّ فاطمةَ الزهراء سیِّدتُنا وعصمةُ اللّهِ الکُبری).
تذکر: خود جناب استاد این جمله شهادت را در اذان واقامه بعد از أشهد أنّ علیا ولیّ اللّه میگفتند: شاگرد حضرت استاد عرض میکند: مقام عصمت حضرت فاطمه علیهاالسلام اعتقاد قلبی تمام اعاظم علمای شیعه وعدّه زیادی از کبار اهل سنّت است.
حیّ علی الصلوة
هروقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته بمویی است هوشدار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
1 ـ «إنْ کُلُّ مَن فی السمواتِ والارضِ إلاّ آتی الرحمنِ عَبدا». اینک که همه آسمانیها وزمینیها بندهاند وتوهم مستثنا از آنها نیستی، بلکه برتر از همه هستی که انسانی؛ یعنی نزدیکتر از همه به معبود، پس از این قافله عقب نمانی: حیّ علی الصلوة، حیف است که همه مسبّح باشند وتوغافل.
2 ـ و فی الفقیه قال النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم : «ما مِن صلوة یَحْضُر وقتها الاّ نادی ملک بَین یَدی الناس: أیها الناس، قومُوا إلی نیرانکم التی أوْقَدْتُمُوها علی ظهورکم، فاطفئوها بصلاتکم»؛ پیامبر فرمود: نیست نمازی که وقت آن برسد، مگر این که، فرشتهای در جلومردم ندا دهد: ای مردم، آتشی را که در این جهنم دنیا افروختید وبر پشت خود حمل میکنید، برخیزید وبا دریای رحمت حق (نمازتان)، خاموشش کنید؛ حی علی الصلاة.
3 ـ واگر در فطرت، انسان پاک است، چون روح منفوخ حق است: «فطرت اللّه التی فطر الناس علیها»، پس گرد وچرک گناه را در آب رحمت نماز شُستن لازم است، پس حیّ علی الصلوة وقال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم : «إنّما مَثل الصلاة فیکم، کَمَثَلِ السریّ (هوالنهر) علی باب أحدکم یخرج إلیه فی الیوم واللیلة، یَغتَسل منه خمس مرّات، فَلَمْ یبقَ الدَّرَن علی الغَسل خمس مرّات، ولم یبق الذنوب علی الصلوة خمس مرّات»؛ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: نماز پنج گانه شما مثل جوی آب رحمت است بر در خانه شما که پنج مرتبه در آن شستشوکنید، چرکی در بدن نمیماند، همچنین پنج مرتبه نماز شبانهروزی گناهی باقی نمیگزارد. پس حیّ علی الصلوة.
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند پاک شو اول وپس دیده بر آن پاک انداز
4 ـ واگر تو «إنَّ الی ربک الرجعی» هستی وبازگشت تو به پروردگار خویش است وسعادت هر چیز به رسیدن به کمال مطلوب خویش است وکمال مطلوب تورسیدن به وطن و دیار مألوف خویش است که جنةُ اللقاء باشد که رسول اللّه باصحاب خود فرمود: «اِرتَعُوا فی ریاض الجنة. قالوا: وما ریاض الجنة یا رسول اللّه؟ قال: مَجالِسُ الذِکر»؛ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به یارانش فرمود: در باغستانهای بهشت چرا کنید. پرسیدند: باغستانهای بهشت چیست؟ حضرت فرمود: مجالس ذکر. پس حیّ علی الفلاح وچه رستگاری برتر از تجافی از دار غرور و الانابة الی دار الخُلود؟
حی علی خیر العمل
یعنی بشتابید به بهترین عمل که نماز است.از کجا میگوییم نماز بهترین عمل است؟ به بخشی از روایت ابن فهد از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم توجه فرمایید: «واعلموا: أنَّ خیرَ أعْمالِکم، عندَ ملیککم وأزکاها، وأرفعُها فی درجاتکم وخیرُ ما طَلَعَت علیه الشمس، ذکر اللّه تعالی»؛ حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید: بدانید که بهترین اعمال شما نزد سلطان حقیقی شما وپاکترین وخالصترین اعمال وبرترین اعمال که درجات شما را بالا برد وبهترین چیزی که آفتاب بر آن طلوع کند، ذکر الله تعالی است. وچه ذکری جامعتر ومعراجیتر از نماز! همه روایت را دقت فرمایید. پس حیّ علی خیر العمل؛ بشتابید به بهترین عمل، یعنی نماز.
معنایِ بقیه اذان
حیّ علی الصّلاة: خودم وهمه را دعوت میکنم که به نماز بشتابیم، به مناجات خدا؛ حیّ علی الصلاة وبه مسجد بشتابیم، به محلّ اجتماع نمازگزاران تا قلبها به هم بپیوندد ولایق تجلیات حق شود ودر مسجد وقتی حیّ علی الصّلاة میگوید؛ یعنی بشتابید به نماز. با قلبی سالم که دلدادگان به دنیا را حضور نیست: «اِلاّ مَنْ أتی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمِ». حیّ علی الفلاح؛ همه بشتابید به رستگاری وچه رستگاری برتر از نماز که مقام قرب ومعراج مؤمن است! حیّ علی خیر العمل؛ بشتابید به بهترین کار وچه کاری بهتر از نماز که قرب وشهود حضرت حق است! اللّه اکبر اللّه اکبر؛ کبریایی مخصوص اللّه است وبس. لا اله الا اللّه؛ به کلمه توحید، اذان را ختم میکند واین بهترین کلمه توحیدی است که همه پیغمبران وحضرت ختمی مرتبت صلوات اللّه علیهم از طرف خدا برای بندگان آوردند وهمه نمازگزاران با هم میگویند: لا اله الا اللّه.
طهارت
موانع چون در این عالم چهار است طهارت کردن از وی هم چهار است:
نخستین پاکی از احداث وانجاس دوم از معصیت وزشرّ وسواس
سوم پاکی زاخلاق ذمیمه است که با وی آدمی همچون بهیمه است
چهارم پاکی سرّ است از غیر که این جا منتهی میگرددت سیر
طهارت: از طهارت ظاهر، به طهارت باطن باید رسید وقلب را از اَرْجاس شیطانی با آب توبه تطهیر کرد. وبه فرموده امام صادق علیهالسلام : ماسوی اللّه رجس است وقلب باید از غیر خدا پاک شود (حدیث ذیل آیه «وسقیهم ربهم شرابا طهورا»؛ أی یَطهّرهم مِن کلّ شیء سوی اللّه إِذ لا طاهرَ مِن تَدَنُّسٍ بشیء مِنَ الأَکوانِ إِلاّ اللّه. امام صادق فرمود: شراب طهوری که به ابرار نوشانند، ایشان را از کُلِّ ماسِوی پاک گرداند، چون ماسوی، همه پلیدی است.
ستر عورت: همین طور که فضایح ظاهر بدن را پوشش لازم است در مقابل نظر خلق، همین طور فضایح سرّ وقلب را با آب پشیمانی وتوبه وحیا در مقابل خدا و ملکوت آسمان و زمین شستن لازم است.
قیام: ومثل بنده گناهکار سر از خجلت وپشیمانی فرود آور وبگو: ای خدای مجرمان وگناهکاران سر از خجلت نتوانم برداشت: پشیمانم، آمدم، که بندهام وبر درگاه آیا راهم میدهی؟ گویی قیامت است وبا کوله باری از گناه در پیشگاه عالم السرّ والخفیّات سَر از شرم در پیش داری.
رو به قبله: وقتی لازم است در این سفر روبه کوی دوست وجانب کعبه باشد، واجب است که روی دل از همه جا بریده ومتوجه صاحب خانه باشد.
اَمُرّ عَلی الدّیارِ دیارِ لیلی اُقْبِلّ ذا الجِدار وذا الجدارا
وما حبُّ الدِیار شَغَفْنَ قَلبی ولکن حبّ مَن سَکَن الدّیارا
یعنی از قول مجنون است که عبور من بر سرزمین لیلی است وچه خوش سفری که به یاد لیلی، در و دیوار این دیار را میبوسم ومیسرایم که من نه خاک وگِل پرستم، بلکه عشق لیلی، عمق قلبم را گرفته ومجنونم کرده، چون همه جا چهرِ دل آرای اوست.
تکبیر: این جاست که ماسوی را پشت سر انداختی وفقط اورا به عظمت دیدی وبا ذِکر واِستغفار وحسن ظَنِّ به کَرَم وعفوش واز سویدای دل، همه وجودت میگوید: اللّه اکبر: توبزرگی ودر آیینه کوچک ننمایی
واگر قلبت مشغول دیگری باشد وتوتابع او، این جاست که اورا خدا گرفتهای وزبانت به دروغ اللّه اکبر میگوید واین کار منافقانه است. واین، جای استغفار واِنابت واقعی به حضرت حق است، نه لقلقه زبان.