عقوبت تجاوز به ناموس مردم

آورده اند که حضرت عیسى (علیه السلام) از گورستانى عبور مى کرد. گورى را دید که آتش از او شعله ور مى شود. حضرت عیسى (علیه السلام ) دو رکعت نماز به جا آورد و عصا بر گور زد. گور شکافته شد. شخصى را در میان آتش دید. حضرت عیسى (علیه السلام) گفت : اى مرد چه کرده اى که بدین عذاب سخت گرفتار شده اى ؟ آن مرد گفت : یا روح الله ! من مردى بودم که به ناموس مردم تجاوز مى کردم ، چون وفات کردم و مرا دفن کردند، از حضرت حق خطاب رسید که وى را بسوزانید. از آن روز تا کنون مرا مى سوزانند.حضرت عیسى (علیه السلام) نگاهى کرد، مارى سیاه و عظیم الجثه در گور وى دید، پرسید: که با این مسکین چه مى کنى ؟   آن مار گفت : تا وى را دفن کردند از وى غایب نبوده ام همراه با زهرى که اگر قطره اى از آن به رود نیل و فرات بریزد جمله آب ، قاتل شود.شخص معذب گفت : یا روح الله ! از حق تعالى درخواست کن تا بر من رحم نماید.حضرت عیسى (علیه السلام) نیز از خداوند طلب رحمت نمود. خطاب رسید که : هر که از پس زنان مردم رود ما او را عذابى کنیم که کس دیگر را چنین عذابى نکرده باشیم ، اما چون تو از ما درخواست رحمت کردى ، ما او را به تو بخشیدیم .عیسى به آن مرد گفت : مى خواهى که با من باشى ؟
آن مرد گفت : یا روح الله ! عاقبت چه چیزى است ؟
حضرت عیسى فرمود: عاقبت مرگ است .آن مرد گفت : نمى خواهم زیرا صد سال است که مرده ام اما هنوز تلخى جان کندن در کام من است

سه ویژگى برجسته مومن

لایکـون المـومـن مـومنـا حتـى تکـون فیه ثلاث خصـال :

 1ـ سنه من ربه .
2
ـ وسنه من نبیه.
3
ـ و سنه من ولیه. فـاما السنه مـن ربه فکتمان سـره. و امـا السنه من نبیه فمـداراه الناس . و امـا السنه مـن ولیه فـاصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء. مـومـن , مـومـن واقعى نیست, مگـر آن که سه خصلت در او بـاشــد: سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش. اما سنت پروردگارش , پـوشاندن راز خود است, اما سنت پیغمبرش , مدارا و نرم رفتارى با مردم است, اما سنت امامـش صبر کردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است  امام رضا (ع )

حق مادر بر فرزند

فحق امک فان تعلم انها حملتک حیث لایحمل احد واطعمتک مـن ثمره قلبها ما لا یطعم احـد احـدا. و انها وقتک بسمعها و بصـرها و یـدها و رجلها و شعرها و بشـرها و جمیع جـوارحها مستبشره بذلک , فرحه, مـوبله محتمله لما فیه مکروهها و المها و ثقلها و غمها حتـى دفعتها عنک یـدالقـدره و اخرجتک الـى الارض فرضیت ان تشبع و تجـوع هـى و تکسـوک و تعرى و تـرویک و تظما و تظلک و تصحـى و تنعمک ببـوسها و تلذذک بالنـوم بارقها و کان بطنها لک و عاء و حجرها لک حـواء و ثدیها لک سقاء و نفسها لک وقاء , تباشر حر الـدنیا و بـردها لک و دونک , فتشکرها علـى قـدر ذلک و لا تقـدر علیه الا بعون الله و تـوفیقه. و اما حق مادرت ایـن است بدانى او تو را در شکـم خود حمل کرده که احدى کسى را آن گـونه حمل نکنـد و از میـوه دلـش به تـو خـورانیده که کسـى از آن به دیگرى نخـورانـد, و اوست که تـو را بـا گـوش و چشـم و دست و پا و مـو و همه اعضایـش نگهدارى کرده بدیـن فداکارى شاداب شادمان و مواظب بـوده و هر ناگوارى و درد و سنگینـى و غمـى را تحمل کرده تا توانسته دست قـدرت مکروهات را از تـو دفع نموده و تو را ازآنها رهانده و به روى زمیـن کشانده و باز هـم خوش بوده که تو سیر باشى و او گرسنه, و تو جامه پوشى و او برهنه باشد, تو را سیراب کند و خود تشنه بماند, تو را درسایه بدارد و خـود زیر آفتاب باشد و با سختى کشیدن تـو را به نعمت رساند, و با بیخوابى خود, تو را به خواب کند, شکمـش ظرف وجود تو بوده و دامنش آسایشگاه تو و پستایش مشک آب تو و جانـش فداى تو و به خاطر تو , و به حساب تـو, گرم و سرد و روزگار راچشیده است. به ایـن اندازه قدرش را بـدانـى و ایـن رانتـوانـى مگـر به یـارى و تـوفیق خـدا.  امام سجاد