هفت کس در سایه لطف خداوند است

هفت کس هستند که خداوند آنها را در سایه لطف خود قرار می دهد ،

در روزی که سایه ای جز او نیست :

پیشوای دادگر

جوانی که در بندگی پروردگار پرورش می یابد

کس که قلب او با مسجد پیوسته است تابار دیگر به سوی آن باز گردد

کسانی که یکدیگر را برای خدا دوست دارند بامحبت گردهم آیند وبا

محبت متفرق شوند

کسی که زن زیبای صاحب مقامی او را به گناه دعوت کند و او بگوید من

 از خدا می ترسم

کسی که انفاق نهانی می کند به طوری که ذست راست او از انفاقی

 که دست چپ او کرده آگاه نمی گردد !

و کسی که تنها به یاد خدا می افتد و قطره اشکی از گوشه های

چشم او سرازیر می شود .   

گاهی اوقات بین این همه آدمهای جور واجور تنها می مونی وهیچ کس

 

 نیست که بتونی حرف های دلتنگی رو براش باز گو کنی . توی این

 

لحظات سنگین می شنوی آواز دلتنگی رو که میگه :

 

با گوشه گرفتن درمان نشود غم

 

برخیر و به پا کن شوری تو در عالم

 

تو که عزلت گزیده ای غم دنیا چشیده ای

 

                    زطبیعت چه دیده ای تو

 

تو که غمگین نشسته ای زجهان غیر گسسته ای

 

                    به چه مقصد رسیده ای تو

 

و می مونی تنها تنها تنها و همراهی نداری جز یک دل دردمند که تنها

 

گناهش انتظار کشیدن و دعوت از سوی توست هنوز نمی دانم چه هدیه ای به ارمغان

 

 بیاورم چه بگویم تا شایسته چون تویی باشد کمکم کن . توی این

 

لحظات دلتنگی و سکوت کمکم کن تا یاد بگیرم آنچه را که تو دوست

 

داری از زبانم بشنوی . ذکر یا الله

پرمعنی ترین کلمه مااست آن رابه کارببر. سازنده ترین کلمه گذشت است آن راتمرین کن. سرکش ترین کلمه هوس است با آن بازی نکن. بی رحمترین کلمه تنفراست ازبین ببرش. خودخواهانه ترین کلمه من است خطش بزن. ناپایدارترین کلمه خشم است آن رافروببر. بانشاط ترین کلمه کاراست به آن بپرداز. بازدارنده ترین کلمه ترس است باآن مقابله کن. پوچ ترین کلمه طمع است آن را بکش. و عمیقترین کلمه عشق است به آن ارج بده

عوامل سقوط حکومت ها : انداختن بار سنگین بر دوش مردم

یکى دیگر از عوامل انقراض این است که حاکمان جامعه کارهاى شاق و دشوار را بر گردن مردم بگذارند، این امر باعث مى شود مردم به حاکمان خود بدگمان شوند و در نتیجه عامل جدایى با سران امت سر از امت سر از افق بدگمانى برمى دارد. در این صورت دشوار است حکومت پس از آن ، زمینه توجه ، عنایت و نظر مردم را به خانه جلب کند. این مساءله زمان زیادى را مى طلبد. آن حالت ، در درون خانه ها تاءثیر نادرست خود را بر جاى مى گذارد و نسل بعد را از نظام حاکم جدا مى کند، گرایش دیگرى را در وجود آنان پدید مى آورد که با حاکمیت فعلى در تضاد قرار دارد. به عبارت دیگر بدبینى مردم در نهان تاءثیر خود را بر نسل بعد مى گذارد  و به دنبال جایبگزینى مى گردند تا حالت بدبینى را با آن جایگزین ، به حالت خوش بینى تغییر دهند که قبلا در درون خانه ها مورد تمجید و ستایش قرار گرفته و نسل حاضر از آن به نیکى یاد کرده است .عوامل برش را باید به درستى شناخت  و قطع کرد نه اینکه اجازه داد به رشد خود ادامه دهند تا بین مردم و سردمداران خود فاصله اندازند، آن هم فاصله اى که هیچ چیز نتواند آن را از میان بردارد. اگر برنامه هایى که براى مردم از طرف نظام حاکم به اجرا در مى آید بر دوششان سنگینى نماید، به دنبال راه یا وسیله اى مى گردند که آسان تر و راحت تر، آن بار را بر زمین گذارند. روحیه انسان به کارى که توان آن را ندارد، تن در نمى دهد و از آنان مى گریزند. گریز خلاف نظم و یکپارچگى امت است. قرآن در زبان دعااین مطلب را بازگو مى کند: ربناو لا تحملنا ما لا طاقة لنا به : پروردگارا توان حمل هر چه را نداریم بر ما بار نکن یا به عبارت بهتر اگر توان و طاقت بردن چیزى را به ما ندادى بر دوش ما میننداز . اسلام براى اینکه مردم را به طرف خود جذب کند، روش خود را برخلاف قوانین دشوار و سخت قرار داده است : ما جعل علیکم فى الدین من حرج  : در دین حرج ، تنگى و زحمت قرار نداده است . ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج  : خداوند نمى خواهد بر شما تنگى و زحمت قرار دهد. اصولا قوانین شریعت بر اساس توان و وسع بشر وضع شده است نه ما فوق توان انسان که گریز آور باشد:لا یکلف الله نفسا الا وسعها  خداوند وظیفه را مقرر نمى کند مگر بر اساس وسع و توان روحیه انسان چون روحیه انسان پذیراى سختى نیست ، دست به دعا مى دارد که : ربنا و لا تحمل علینا اصرار... : پروردگارا! سختى را بر ما مینداز. تکلیف شاق ، بار سنگینى که صاحبش را بى حرکت مى کند و نمى گذارد تکان بخورد اصر گویند.  روش پیامبر یا در اصل وجود

ادامه مطلب ...

عفو و بخشش و فضیلت آن

ضد انتقام کشیدن عفو و بخشش است، و آیات و اخبار در مدح و حسن آن ازحد و حصر متجاوز است.

خداوند عالم مى‏فرماید: خذ العفو و امر بالعرف‏

یعنى: طریقه عفو و بخشش رانگهدار و امر به معروف کن‏.

و نیز فرموده است: و لیعفوا و لیصفحوا

یعنى: باید عفو و گذشت نمایند.

و نیز فرموده است: و ان تعفوا اقرب للتقوى‏

یعنى: اگر عفو نمائید به تقوى وپرهیزکارى نزدیکتر است‏

حضرت پیغمبر - صلى الله علیه و آله - فرمودند: «به خدائى که جان من در قبضه‏قدرت اوست که سه چیز است اگر از من قسم خواهند بر آنها قسم مى‏خورم: یکى آنکه: صدقه دادن از مال هیچ کم نکند. دوم آنکه: هیچ کس از ظلمى که به او شده عفو نمى‏کند از براى خدا مگر اینکه خداعزت او را در روز قیامت زیاد مى‏فرماید.  سیم اینکه: هیچ کس نیست‏یک درى از سئوال بر خود نگشاید مگر اینکه یک درى‏از فقر و احتیاج بر او گشوده مى‏شود. و نیز از آن حضرت مروى است که: «عفو و گذشت زیاد نمى‏کند مگر عزت را پس‏گذشت کنید تا خدا شما را عزیز گرداند. و آن جناب به عقبه فرمودند که: «مى‏خواهى ترا خبر دهم به افضل اخلاق اهل دنیاو آخرت؟ نزدیکى کن به هر که از تو دورى کند. و بخشش کن به کسى که ترا محروم‏سازد.و گذشت کن از آن کسى که به تو ظلم نماید. مروى است که: «موسى - علیه السلام - عرض کرد که: پروردگارا کدام یک از بندگان‏تو نزد تو عزیزترند؟ فرمود: آنکه در وقت قدرت و توانائى عفو نماید. و حضرت سید الساجدین - علیه السلام - فرمودند که: «در روز قیامت‏خداى - تعالى - اولین و آخرین را در بلندى جمع مى‏کند، سپس منادى ندا مى‏کند که کجایند اهل‏فضل؟ پس طایفه‏اى بر مى‏خیزند.ملائکه گویند که: چه چیز است فضل شما؟ گویندتوسل مى‏جستیم به هر که از ما دورى مى‏کرد.و عطا مى‏کردیم به هر که ما را محروم‏مى‏ساخت.و گذشت مى‏کردیم از هر که به ما ظلم مى‏نمود.ملائکه گویند: راست گفتیدکه اهل فضل‏اید، داخل بهشت‏شوید . و حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - فرمودند که: «پشیمانى بر عفو بهتر وآسان‏تر است از پشیمانى بر انتقام و عقوبت‏.  و همین قدر فضل و شرافت از براى عفو و گذشت کافى است که از نیکوترین صفات‏پروردگار است، و در مقام ثنا و ستایش او را به این صفت جمیله یاد مى‏کنند.حضرت‏امام زین العابدین - علیه السلام - در مناجات خود مى‏گوید: «انت الذى سمیت نفسک‏بالعفو فاعف عنى‏» یعنى: «توئى که خود را به عفو و گذشت نام برده‏اى پس در گذر از من‏.